صبح امید

اندکی صبر سحر نزدیک است

صبح امید

اندکی صبر سحر نزدیک است

صبح امید

شعر، تا شاعر از خویش نرسته است، حدیث نفس است و اگر شاعر از خود رها شود، حدیث عشق است. پس نه عجب اگر شعر و شمشیر و عشق و پیکار با هم جمع شود ...
که کار عشق، یاران، لاجرم کربلایی است.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

سیاست دهه 90

چهارشنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۰، ۱۱:۵۲ ب.ظ

«سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ما» حتما همتون تا حالا این جمله‌ی تاریخی رو شنیدید.ولی به نظرتون چقدر بهش عمل شده و میشه؟ تو رفتار سیاسی  سیاستمدارای الان چه تناسبی بین سیاستشون و دیانتشون وجود داره؟ به نظر من که اگر نگیم هیچی باید بگیم خیلی خیلییییییییییی کم.انگار بزرگترین ابزار سیاست امروز دروغه.حالا کاری به سیاستمدارای خارج کشور ندارم، چون اونا تو شعارای انتخاباتیشون و سخنرانی‌هاشون از رابطه‌ی سیاست و دیانت حرف نمی‌زنن.تا الان از خیلیا این سؤالو پرسیدم که سیاستمدار موفق کیه؟ همشون گفتن کسی تو سیاست موفق‌تره که بهتر دروغ بگه و دوز و کلک بیشتری بلد باشه سیاستمدار بهتریه.تا وقتی که تو متن سیاست نباشین و خودتون با چشماتون نبینین و با گوشاتون نشنوین این چیزایی که گفتم رو در حد چند تا شعار میبینید.منم قبلا همینطور فکرمی‌کردم تا همین چند وقت پیش که انتخابات شورای مرکزی جامعه اسلامی خودمونو دیدم.نمیدونم عضو شورای مرکزی یه تشکل بودن چقدر ارزش داره که بخاطرش دروغ‌ها گفته می‌شد و خیانت‌ها می‌شد و خیلی کارای دیگه که از گفتنشون شرم دارم.چرا باید بخاطر حضور برخی افراد که نه تخصص دارند و نه صلاحیت، افراد شایسته‌ی این کار از کاندیداتوری سر باز زنند و از ترس حاشیه‌های احتمالی ترجیه بدن که توی شورای مرکزی نباشن؟ با گوشهای خودم حرف‌هایی شنیدم که 180 درجه با واقعیت فرق داشت.اونم از کسایی که اصلا نه کاندید شده بودن و نه با طرفی که کاندید شده بود نسبتی داشتن.فقط به صرف طیف مشترکی که با طرف مورد نظر داشتن.نمیدونم این طیفا از کجا اومدن و چه نفعی واسه افراد داره که تو یه طیف جا داشته باشن؟ افرادی که در نوع خودشون میشه گفت نخبه‌ان و مطمىٔنم بخاطر اسلام وحمایت از کشورشون عضو جامعه اسلامی شدن و توش کلی هم خدمت کردن باید خوشونو اینطوری خراب کنن.عده‌ای از همین افراد بعد از انتخابات اومدن پیش خودم و تا تونستن پشت کسایی که میشناخنمشون دروغ‌هایی گفتن که داشتم شاخ در می‌آوردم.فقط کارم شده بود لبخند زدن و سکوت.سعی می‌کردم چیزی نگم.نمی‌دونستم کار درست چیه.بعد از انتخابات تصمیم گرفته بودم که دیگه تو انتخاباتی به این شکل شرکت نکنم و یا حداقل سعی کنم چیزی ندونم و فقط رأی بدم و سرمو مثل کبک زیر برف کنم.ولی الان که یکم فکر کردم دیدم که این کار مثل ترسه، مثل فرار از حقه یا بهتره بگم مثل خیانته.تصمیم گرفتم واسه احقاق حق و روشن کردن حقیقت بجنگم و نذارم افراد نالایق بیان روی کار که کار دشمن آسون‌تر بشه.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۵/۱۲
امید رحیمی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی