صبح امید

اندکی صبر سحر نزدیک است

صبح امید

اندکی صبر سحر نزدیک است

صبح امید

شعر، تا شاعر از خویش نرسته است، حدیث نفس است و اگر شاعر از خود رها شود، حدیث عشق است. پس نه عجب اگر شعر و شمشیر و عشق و پیکار با هم جمع شود ...
که کار عشق، یاران، لاجرم کربلایی است.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «افغانستان» ثبت شده است


چقدر از افغانستان می‌دونید؟ تابحال کدومتون به سفر به افغانستان فکر کردید، حالا واسه سیاحت یا واسه زیارت؟ سفر که پیشکش، اصلا تا بحال به شرایط فرهنگی افغانستان توجه کردید؟ تو صدا سیما هم که از افعانستان فقط سربازهای ناتو و طالبان رو میبینیم و دیگر هیچ. به نظرتون نقش ما ایرانیا تو آینده‌ی افغانستان چقدره و چقدر می‌تونیم افغانستان رو تو راهی که میره به سمت خودمون بکشونیم؟ وقتی ما ایرانیان در کتب درسی مدارس متوسطه‌ی خود،‌حمله‌ی محمود افغان به اصفهان و پادشاهی رو به اضمحلال صفوی را یورش افغان می‌نامیم، نباید از همسایگانمان انتظاری بیشتر داشته باشیم.حمله‌ی محمود افغان به هیچ رو یورش نبوده است، شورش بوده است.شورشی درون یک حکومت بزرگ.ما حتی تاریخ هزارساله‌ی ایران بزرگ را با مرزهای سیاسی زیر دویست‌ساله می‌نویسیم و بعد انتظار داریم فرهنگ غریب‌نوازی داشته باشیم؟! حتما می‌دونید که زبان اکثر مردم افغانستان فارسیه و همین موضوع باعث قرابت فرهنگی بین ما و افغانستان میشه.ولی با توجه به شرایطی که افغانستان داره و حضور نیروهای اروپایی و آمریکایی و یک معضل بزرگ بنام طالبان این کشور دوست و هم‌سایه روز به روز داره از ایران ما دورتر و دورتر میشه. آمریکایی‌ها در افغانستان هفته‌نامه‌ای به سه زبان فارسی، پشتو و انگلیسی بنام «صدای آزادی» منتشر می‌کنند و بطور رایگان در اختیار مردم افغان می‌گذارند.هفته‌نامه ها کاملا با سطح فرهنگ افغانی‌ها همخوانی دارد.صفحه‌ای دارد بنام«از باباجان بپرسید» که به نوعی صفحه‌ی مشورت است.فریده از باباجان راجع به بیکاری پرسیده است.خیلی قشنگ جواب داده است که«فریده‌ی عزیز وظیفه‌ی اشتغال فقط با دولت نمی‌باشد، شرکت‌ها که بسیاری‌شان هم افغان هستند وظیفه‌ی ایجاد اشتغال دارند.»از همان اول ، سطح توقع مردم از دولت و نیروهای خارجی مستقر را پایین می‌آورند.سردبیر هفته‌نامه هم یک ژنرال آمریگایی است که متن ادبی هم می‌نویسد راجع به گل و بلبل.بنام کاپیتان تورن توبیس واخنر.انتهای مجله هم نوشته‌اند که مجله زیر نظر فرماندهان اسیاف منتشر می‌شود.رادیوی موج اف‌ام و سایت هم دارد.خیلی جالب است که در صفحه‌ی میانی آن شماره‌ی اول ماه میزان ، برای عید فطر هم مطلب دارند.اشعاری هم به فارسی و پشتون و همچنین پیام شیخ‌الاسلام اوباما به مناسبت ماه مبارک برای مسلمانان جهان به سه زبان. ما چه می‌کنیم.رایزن فرهنگی ما و کنسول ما هم آیا مجله‌  منتشر کرده‌اند؟ تا بحال چقدر کار فرهنگی توی افغانستان انجام داده‌ایم؟ حتی بعضی کتابفروشی‌های افغان هم بدلیل علاقه‌ی زیاد مردم به فرهنگ و مردم ایران خواهان وارد کردن کتاب‌های ایرانی بودند با کلی مشکل مواجه شدند و عده‌ای از آنها نیز بصورت قاچاقی کتاب‌های ایرانی را وارد افغانستان کرده و می‌فروختند.حتی بعضی از افغانی‌ها که آرزوی زیارت امام رضا(ع) رو دارند، نمی‌تونند به مشهد برن چون دولت ایران اجازه نمی‌ده و خیلی سخت می‌گیره. در زمینه‌ی فرهنگی تو افغانستان که دیدیم ایران تقریبا هیچ نقشی نداشت.حالا تو زمینه‌ی امنیت افغانستان به نظرتون ایران نقشی داشته؟ حتما می‌گید اینجا هم نقشی نداشته و نداره! ولی اگر یکم توجه کنید میبینید که تو این زمینه بطور غیر مستقیم ایران نقش داشته.نقش که نمیشه گفت ولی با یکم سیاست به راحتی می‌شد فعالیت‌های خوبی انجام داد. جوانان افغانی که شرایط تحصیلی مناسبی در افغانستان ندارند تصمیم به ادامه‌ی تحصیل در مدارس و دانشگاه‌های کشورهای دیگر می‌گیرند.بهترین گزینه‌ها برای این کار ایران و پاکستان هستند(بدلیل زبان مشترک و فرهنگ نزدیک)، و به تبع ایران شرایطی بس مناسبتر دارد.اما تحصیل در مدارس ایران آسان‌تر است برای جوانان افغان یا در پاکستان؟ بهتره بگیم تحصیل در ایران غیر ممکن است.پس عمده‌ی جوانان به پاکستان می‌روند و عده‌ای قلیل هم البته به هند.  طالب‌ها که مهم‌ترین عامل بی‌امنی تو افغانستان هستند، اهل هرات نبوده‌اند و از ولایات جنوبی آمده و نود درصد آنها پشتون‌اند و درس‌خوانده‌ی مدارس پاکستانی و با فرهنگی پایین‌تر از فرهنگ عامه‌ی اهل هرات.مدارس پاکستانی هم که حتما می‌دونید اکثرا وهابی هستند و مروج اندیشه‌های وهابیت.پس این جوانان افغانی که براساس اندیشه‌های وهابیت آموزش دیده‌اند پس از ورود به افغانستان به طالبان ملحق شده و بقیه‌ی ماجرا رو هم خودتون می‌دونید.حالا اگه برای این جوونا امکان تحصیل تو ایران وجود داشت، و بر اساس اسلام ناب شیعی آموزش ببینند و با شناخت کامل از غرب پس از تحصیل به افغانستان برگردند این کشور نصف مشکلاتی که الان داره رو نداشت.پس بازم ایران می‌تونست با نقش فرهنگی خودش تو افغانستان نقش نظامی و سیاسی داشته باشه.به همین سادگی. رییس فرهنگ هرات، منصوب طالبان، امروز مغازه دارد در بازار.به قول اهالی برمی‌گردد به جنم اصلیش که کسب و کار است،نه شعر و ادب! زمان ریاست دختر یکی از اهل فرهنگ هرات را می‌گیرد.حالا بعد از چند سال، حتی بعد ازسقوط طالب‌ها، در هرات ماندنیشده است و کاسب شده است.نکته این است که فرهنگ مقتدر و مسلط هراتی‌ها او را به یک هراتی تبدیل  است و برای همین هراتی‌ها در موضع انتقام‌گیری از او نیستند.یعنی غلبه عاقبت با فرهنگ است.هراتی‌ها هم شعبه‌ای از فرهنگ ایرانی‌ها هستند دیگر. حرف از افغانستان بسیار است؛ گله و شکوه از جفا در حق مردم افغان و قصوری که تا بحال در وظایف در قبال این مردم اعمال شده بسی بیشتر.دوستان برای مطالعه‌ی بیشتر می‌تونن به کتاب «جانستان کابلستان» آقای امیر خانی مراجعه کنند که ایده‌های این متن هم برگرفته همین کتاب است.
۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۰ ، ۱۷:۰۷
امید رحیمی