صبح امید

اندکی صبر سحر نزدیک است

صبح امید

اندکی صبر سحر نزدیک است

صبح امید

شعر، تا شاعر از خویش نرسته است، حدیث نفس است و اگر شاعر از خود رها شود، حدیث عشق است. پس نه عجب اگر شعر و شمشیر و عشق و پیکار با هم جمع شود ...
که کار عشق، یاران، لاجرم کربلایی است.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

وقت آن است ز جا برخیزیم

جمعه, ۴ مرداد ۱۳۹۲، ۰۲:۳۵ ب.ظ

بیانیه مهم جریان سوم تیر در رابطه با انتخابات اخیر:

 مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا

شکست‏ها گذرگاه پیروزی‏های شگرفند اگر درست فهم و تحلیل شوند. مردان حماسه و دلاوران عرصه خیزش‏های انقلابی آنانند که از شکست‏ها پلی به سوی آینده‏ای درخشان بسازند و عزمشان را بیش از پیش به رخ جهانیان بکشند. سربازان نهضت روح‏الله آنانند که چونان پاره‏های پولاد نقش خویش را در هر عرصه و زمان بازشناسند و محکم و استوار افق عدل مهدوی و منزلگاه رفیع تمدن بزرگ اسلامی را فریاد کنند و پی بگیرند.

حماسه سیاسی بیست و چهارم خرداد ماه اگر چه به واسطه حضور پرشور مردم درخششی دوباره را به یادگار گذاشت ولی در عین حال شکستی قابل توجه برای جریانات مدعی اصولگرایی را نیز به تصویر کشید.آنچه موجب نگارش این نوشته شدبیم آن بود که مبادا فرصت کنونی برای آسیب‏شناسی شرایط کنونی چونان گذشته در گیر و دار اتهام‏زنی‏ها و مقصریابی‏ها به حراج گذاشته شود و رسالت امروز ما در سایه رخوت و سستی و سرخوردگی فراموش گردد. روی سخن در اینجا بیش از همه با جریان انقلابی است؛ جریانی که می‏بایست با پویای، نشاط و درایت خود راه غلط طی شده از سوی مدعیان اصولگرایی را بازشناسد و مسیر خود را به سوی افق‏های آرمانی انقلاب جدی‏تر و با صلابت‏تر از همیشه پی بگیرد. دو محور "تحلیل نتایج انتخابات و آسیب‏شناسی روند کنونی" و "رسالت امروز جریان انقلابی" موضوع این بیانیه‏ی تحلیلی است.

ادامه بندها را در ادامه مطلب بخوانید

*تحلیل نتایج انتخابات و آسیب‏شناسی شرایط کنونی

الف) رهبر گرانقدر انقلاب از همان سال‏های آغازینِ دولت نهم همگان را به شکرگذاری نعمت زنده شدن دوباره آرمان‏ها و روی کار آمدن دولت انقلابی فراخواندند. مخاطب ایشان همه بودند؛ هم دولتمردان و هم سایر اصولگرایان. اما آنچه در نهایت رخ داد عدم پاسداشت این نعمت بزرگ هم از سوی دولتمران بود و هم از سوی منتقدان آن.

رهبرانقلاب خردادماه سال 1385 ضمن نعمت خواندن روی کار آمدن دولت انقلابی و ضرورت شکرگذاری، همگان را از کفران نعمت پرهیز دادند و فرمودند:«"به نعمت توجه نکردن" و "غفلت کردن از اصل نعمت"، چیزى است که خیلى از ماها دچارش هستیم؛ یا "نعمت را انکار کردن"؛ یا "آن را از خدا ندانستن"؛ یا "به نعمت خداداده مغرور شدن"، که غرور ملازم با سقوط است و وقتى انسان غرور پیدا کرد، ساقط مى‌شود؛ اینها کفران نعمت است. "و ضرب اللَّه مثلاً قریة کانت امنة مطمئنة یأتیها رزقها رغدا من کل مکان فکفرت بأنعم اللَّه فاذاقها اللَّه لباس الجوع و الخوف"؛ جامعه‌اى راحت و برخوردار از نعم معنوى و مادى الهى کفران نعمت مى‌کند و خدا ناامنى و تنگدستى را بر او تحمیل مى‌کند. نتیجه‌ى کفران نعمت، این است.»

اگر اصلاح‏طلبان در سال‏های اصلاحات مردم را قربانی توسعه سیاسی و منازعات حزبی خود کردند و رویگردانی مردم را شاهد بودند، روند منازعات میان مدعیان اصولگرایی نیز خصوصا در این 4 سال اخیر به گونه‏ای پیش رفت که بار دیگر مردم احساس کردند فراموش شده‏اند. منازعه‏ای که هم دولتمردان در آن مقصر بودند و هم منتقدان دولت.

خیانت بزرگ از جایی آغاز شد که برخی با بی‏انصافی و سیاه‏نمایی ظرفیت دولت را به تهدیدی برای نظام تبدیل کردند و به جای نقد دلسوزانه و مشفقانه روند تخاصم با دولت را پی گرفتند. اشتباهات دولت نیز در سویه مقابل همین روند را تکمله زد. اصولگرایان که خود را مالک سوم‏تیر می‏پنداشتند به پیروزی‏های سال‏های 84 و 88 غرّه شدند و کمی بعد دولتِ روی کار آمده را شیطان اکبر تلقی کردند.این روند البته با روند مورد توصیه رهبر انقلاب فاصله‏ای جدی داشت و تذکرات معظم‏له را در برخی دیدارها موجب شد.

ایشان تیرماه 1390 در دیدار با فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تصریح کردند:«مراقب باشیم دستگاه‌هاى انقلاب سرشان گرمِ کارهاى غیرمفید و احیاناً مضر در این حرکت پیشرونده نشود، که یکى از اینها، همین مسئله‌ى اختلافات است، که من اگر روى اینها تکیه می‏کنم، به خاطر این است.یک وقت هست که یک جریانى در مقابل انقلاب مى‌آید قد علم می‏کند به قصد کوبیدن انقلاب، خب، وظیفه‌ى هر کسى است که دفاع کند. انقلاب از خودش دفاع می‏کند، مثل هر موجود زنده‌ى دیگرى... یک وقت این است قضیه، یک وقت نه، قضیه، قضیه‌ى ایستادگى در مقابل یک حرکت براندازانه و اینچنین نیست؛ اختلاف نظر، اختلاف سلیقه، اختلاف عقیده احیاناً است.اینها را بایستى هرچه ممکن است فرو کاست. اینجور چیزها را هرچه ممکن است باید کم کرد. مشتعل کردن این اختلاف نظرها مضر است.»

رهبر انقلاب به ضرورت تبیین و پرهیز از برخوردهای نادرست توصیه کردند. ایشان فرمودند:«یک مسئله این است که اگر یک کسى یک حرف غلطى زد، آیا کسى باید به او جواب بدهد یا نه؟ خب، بله معلوم است. جواب دادن به حرف غلط، شیوه‌ى خودش را دارد، راه خودش را دارد، کار خاص خودش است. یک وقت هست که حالا که کسى یک حرف غلطى زد، ما بیائیم مثلاً صدجا این حرف غلط را تابلو کنیم، شعار کنیم که آقا، فلانى این حرف غلط را زد، تا همه بدانند. این است که اشتباه است، خطاست. من با حرکت روشنگرانه از سوى هر کسى، از سوى هر نهادى، هیچ مخالفتى ندارم، بلکه علاقه‌مندم و معتقدم به مسئله‌ى تبیین. یعنى اصلاً جزو راهبردهاى اساسى کار ما از اول، مسئله‌ى تبیین بوده است.تبیین لازم است؛ اما این معنایش این نیست که ما به اختلافات درونى، هى دامن بزنیم. مراقب باشید. این را همه باید مراقب باشند؛ بخصوص سپاه. سپاه مراقب باشد. در جریانهاى سیاسى، در جریانهاى گوناگون فکرى و سلیقه‌اى مطلقاً مشتعل کردن فضا مناسب نیست... پیداست که این مسئله نقطه‌ى ضعف ماست. نباید بگذاریم این نقطه ضعف ادامه پیدا کند یا افزایش پیدا کند. اینها را باید توجه داشت.حرکت، حرکت متین، مستدل و مستند باشد. اگر کسانى اختلاف‌نظرهائى دارند، با استدلال بیان کنند. عرض کردم، من معتقد به تبیین هستم... کار انقلاب از اساس با تبیین، روشنگرى، بیان منطقى، مستدل و دور از هو و جنجال بود. اگر هو و جنجال وارد شد، حرف منطقى را هم خراب خواهد کرد. ممکن است چهار نفر جذب شوند، اما چهار نفر آدم هوشمندتر دفع می‏شوند. این، حرف ماست؛ این، عرض ماست.»

متأسفانه توصیه‏های دلسوزانه رهبرانقلاب از سوی مدعیان اصولگرایی آن‏گونه که می‏بایست مورد توجه قرار نگرفت. اصولگرایان در این مدت به جای آنکه دولت را از خود بدانند و در عین نقد منصفانه و تذکر خطاها و لغزش‏ها با استفاده از ظرفیت نخبگان از طریق تدوین نرم‏افزار دولت اسلامی و ارائه راهکارهای سازنده به دولتی که زمام امور را در دست داشت و در صحنه اجرا بود، یاری رسانند، درصدد تخریب همه جانبه دولت و تضعیف آن برآمدند.

در دیگر سو برخی در دولت نیز به جای توجه به توصیه رهبرانقلاب که از دولت خواسته بودند از مواضع تهمت دوری کند، بر روند خویش اصرار کرد. برخی در دولت نه تنها نکوشید از آتش التهابات و دودستگی‏ها و اختلافات بکاهد بلکه با دامن زدن به التهابات به تضعیف رئیس جمهور یاری رساندند.جریان حاشیه دولت به جای حل و فصل اختلافات و نزدیک کردن دلها به نفی تام و تمام جریان انقلابی و مخاصمه متقابل روی آورد.احساس می شددیگر دولت نیازی به بدنه انقلابی حس نمی‏کرد و آنان را جمعی محدود می‏دانست که نقش چندانی ندارند. مکتب ایرانی که رهبرانقلاب نسبت به طرح آن صراحتا تذکر داده بودند مدام تئوریزه شد و مورد دفاع قرار گرفت و... در حالی که گفتمان های بسیار اصیل تری مغفول واقع شده بود.

قدرناشناسی این فرصت و سیاه‏نمایی عملکرد دولت که با فیلم‏ها و برنامه‏های تبلیغاتی کاندیداهای مدعی اصولگرایی کامل شد خدمات گسترده صورت پذیرفته طی این سال‏ها را به کلی از خاطر مردم برد و تصویری تیره از اصولگرایی برجای گذاشت.اصولگرایان بر یک کشتی سوار بودند و خود با دست‏هایشان کشتی را سوراخ کردند به این گمان که تنها رقیب سیاسی‏شان غرق خواهد شد و خود جای او را خواهند گرفت. بر سر شاخ نشسته بودند و بن بریدند حال آنکه گزینه‏ی جایگزینِ مؤثر و محبوبی نیز برای دولتمرد کنونی در چنته نداشتند. آنان در التهابات سکه و ارز دمیدند، به تورم انتظاری دامن زدند، اختلاس 3 هزار میلیاردی را پررنگ و پررنگ‏تر کردند و دولت را نماد فساد جلوه دادند.طبیعی است اگر به واسطه این سیاه‏نمایی‏ها مردم تغییر را مطالبه کنند. وقتی ثمره حضور جریان مدعی دفاع از ارزش‏های انقلاب در عرصه حکومت چنین شرایطی است چرا باید مردم بار دیگر به این جریان اعتماد کنند؟!

امروز آنان که برخلاف رهنمودهای مکرر رهبری مسائل فرعی را اصلی کردند و موجبات شرایط کنونی را فراهم آوردند باید در مقابل جریان انقلابی پاسخگو باشند و عذرخواهی کنند. پر واضح است که هم دولت با حاشیه‏سازی‏هایش و هم منتقدان اصولگرای دولت با بی‏انصافی‏ها، سیاه‏نمایی‏ها و حتی تهمت‏هایی که در فضای عمومی مطرح کردند، مسئول این شرایطند. این حکم در خصوص رسانه‏هایی که به این روند امداد رساندند نیز جاری و صادق است.

ب) ویژگی بارز و شاخص سوم‏تیر آن بود که سیطره ادبیات سیاست‏زده احزاب قدرت‏طلب را به هم زد و پیوندی عمیق با مردم برقرار کرد.مردم جریان راست را نماینده خود نمی‏دانستند و زخم‏خورده عملکرد سیاست‏زده دوران اصلاحات نیز بودند. در میانه سیاست‏زدگی‏ها و حزب‏زدگی‏ها بود کهمردی متفاوت با ادبیاتی مردمی و با مشی و مرامی ساده، صمیمی و بی‏آلایش روی کار آمد و حاکمیت احزاب را نفی کرد؛ کسی که مردم را می‏فهمید؛ دغدغه‏های جوانان ساده کوچه و خیابان را می‏شناخت؛ با آنها همدل بود؛ سرش فقط در لاک علایق و سیاسی‏بازی‏ها و قدرت‏طلبی‏های خودش نبود؛ واقعا از جنس مردم بود.سیاسیون کشور اغلب در دنیایی دیگر سیر می‏کنند؛ گو آنکه دیواری میان آنان و میان مردم کشیده شده؛ در سوم‏تیر این دیوارها برداشته شد.

تا پیش از سوم‏تیر مردم اغلب در جریان راست با ادعای دین‏مداری مواجه بودند اما اثری از روح دینی نمی‏دیدند. در حوزه اقتصادی جریان راست مدعی همان سیاست‏های لیبرالی دولت سازندگی بود. شرایط در سوم‏تیر به یکباره عوض شد.مردی به میدان آمد که نه تنها با زبان از حاکمیت دین سخن گفت بلکه مهمتر از همه مشی و مرامش تجلی روح دینی بود.مواجهه‏اش با جوانان این مرز و بوم مواجهه‏ای پیامبرانه بود نه متکبّرانه! سخنش با مردم از سر خضوع بود نه از موضع بالا.ولایتمداری او چماقی نبود برای حذف دیگران؛چونان شهد شیرینی بود که راه رسیدن به موعود را نشان می‏داد؛ راهی که همه با هم باید در آن قدم می‏گذاشتیم.او آن بالا ننشسته بود تا بگوید من ولایتمدارم و وای بر شما که نیستید! احمدی‏نژاد خودش و همه را به شدن دعوت می‏کرد؛ به حرکت و رشد و تعالی.او از آرمان‏ها هزینه نمی‏کرد تا برای خودش حجیت بسازد و نقایصش را بپوشاند؛ آمده بود تا بگوید همه باید سرباز آرمان‏ها باشیم. راه را نشان می‏داد نه خودش را!

چنین فضایی اما کم‏کم عوض شد. مدعیان اصولگرایی بار دیگر به سنت‏های سیاست‏زده راست‏گرایی روی آوردند، فضای سیاسی را بستند و مدام به این و آن القاب و عناوین مختلف نثار کردند. بار دیگر از موضع بالا سخن گفتند و طریق تکفیر را پی گرفتند. آنان این بار در فقدان حضور جدی اصلاح‏طلبان بر صورت هم پنجه کشیدند. بوی سیاسی‏کاری و حزب‏زدگی و قبیله‏گرایی شهر را پر کرد. بار دیگر خود را منزه و نماینده انقلاب دانستند بی‏آنکه فهمی مردمی و دلنشین از آرمان‏ها ارائه کنند و آن را به عنوان نسخه‏ای شفابخش و امیدساز تبیین و معرفی کنند.مردم بار دیگر از اصولگرایی بوی سیاسی‏کاری و راست‏گرایی شنیدند. مدعیان اصولگرایی با رجوع به سنت‏های نادرست گذشته، رسالت سوم‏تیری‏شان را به فراموشی سپردند.

در چنین شرایطی چرا باید بار دیگر مردم به اصولگرایی اعتماد می‏کردند؟عیب نه از اسلام بود و نه از مردم؛ عیب از مسلمانی ما بود و اسلامی که ما با مشی غلط و سیاست‏زده خود به مردم معرفی کردیم. عیب از ما بود که باز در دایره خواص نشستیم و مردم و ادبیات سخن گفتن با آنها را فراموش کردیم. عیب از ما بود که ادعای مردم‏گرایی داشتیم اما به واقع مردمی نبودیم. ما متهمیم نه مردم.خوب است مدعیان اصولگرایی این روزها از آقای روحانی نمی‏خواهند نسبتش را با فتنه و انحراف و تکنوکرات‏ها و ساکتین انحراف و ساکتین فتنه و ساکتین اختلاس و... مشخص کند!

ج) مشکل اغلب از آنجا نشأت می‏گیرد که مدعیان اصولگرایی نمی‏خواهند نسبت به غلبه نگاه تهدیدمحور در کنش‏هاشان تجدیدنظر کنند.نگاه تهدیدمحور فرصت‏ها را نمی‏بیند و یا آنها را نیز تبدیل به تهدید می‏کند. نگاه اثباتی و ایجابی و بینش عمیقی که عقلانیت، آزاداندیشی، تفکر، مباحثه و رشد و شکوفایی را بخواهد و مطالبه کند در مدعیان اصولگرایی کمرنگ بوده و هست. ویژگی سوم‏تیر مثبت‏نگری به مردم بود. ایمان داشتن به مردم بود. مردم‏گرایی در سوم‏تیر شعار نبود؛ کاملا حس می‏شد. نگاه تهدیدمحور ریشه آن آسیبی است که در بند الف نیز بدان اشاره شد.

د) باید متأسف بود از اینکه در شرایط پس از انتخابات یازدهم و شکست مدعیان اصولگرایی، همه به جای فتح باب آسیب‏شناسی‏های عمیق تقصیر را به گردن هم می‏اندازند و یکدیگر را متهم می‏کنند.چه سودی است در این اتهام‏زنی‏ها وقتی همه در آسیب‏هایی که دچارشان شدیم سهیمند؟ به راستی دعوا بر سر اینکه "اگر اجماع می‏شد یا نمی‏شد" در مقطع کنونی چه مشکلی را حل می‏کند؟ واقعیت آن است که هیچ اجماعی نمی‏توانست نتیجه را تغییر دهد. از همان آغازِ ثبت‏نام‏ها هاشمی به عنوان منجی اقتصاد و معیشت مردم با بهره‏گیری از فضای سیاهی که اصولگرایان به دست خود ساخته بودند توانست خودش را معرفی کند. او حتی نرخ ارز و قیمت سکه را نیز به حضور یا عدم حضورش پیوند داد. هاشمی و گزینه او در انتخابات یعنی حسن روحانی خود را نماد تامّ تغییر و اعتدال معرفی کردند. گفتمان قالیباف و روحانی هر دو اعتدال و تغییر بود. هر دو پرهیز از ماجراجویی و کارآمد ساختن دولت را مطرح می‏کردند. پرسش این بود که وقتی نماینده تام و تمام تغییر در صحنه حضور دارد و نرخ ارز هم با حضور و عدم حضورش بالا و پایین می‏شود، چرا باید بار دیگر مردم به فرد دیگری از اصولگرایان رأی دهند؟! کنار رفتن قالیباف به نفع جلیلی نیز به نظر، گره‏ای از ماجرا نمی‏گشود. مسئله این انتخابات خیلی ریشه‏ای‏تر از ائتلاف کردن یا نکردن‏ها بود و این مهم خود را در فاصله قابل توجه آرای اصولگرایان از روحانی نشان داد. گروه‏های مدعی اصولگرایی امروز به جای این دعواهای کودکانه و مقصریابی‏های بی‏حاصل خوب است خود را نقد کنند و کمی هم انگشت انتقاد را به سوی خود بگیرند.

ه) در فضای بحث و گفتگوی آزادانه و عالمانه است که حق نمایان می‏شود و رشد شکل می‏گیرد. روحیه تحلیل و تببین در چنین فضایی متولد می‏شود. این تضارب آراء است که تعالی آراء نیز فراهم می‏کند.اصولگرایاندر دوران حاکمیت خود به جای بحث و گفتگوی آزاد و اقناعی بیشتر به سمت بیانیه خواندن برای مردم و حجیت ساختن برای آنها پیش رفتند.باید پذیرفت چنین شرایطی کشور را از روحیه تحلیل و تبیینی که ایجاد آن همواره جزو مطالبات رهبر انقلاب بوده است، دور می‏کند.

نقد و گفتگوی عالمانه در صحنه انتخابات نیز به اسم اخلاق‏گرایی فراموش شد.عملکرد صدا و سیما در انتخابات و تبدیل کردن فضای مناظره و گفتگوی جدی کاندیداها به آزمون مدارس ابتدایی که در آن دانش‏آموزان می‏بایست جواب‏هایی از قبل حفظ شده و تکراری را در مقابل سوالاتی کلیشه‏ای ارائه کنند از جمله متغیرهای اثرگذار در شفاف نشدن عرصه انتخابات بود. سیطره فضای بسته سیاسی کشور خود را در مناظره‏ها و گفتگوهای سیاسی نشان داد. در برنامه‏های تلویزیونی فرصتی برای تبیین شرایط موجود، بیدار کردن حافظه تاریخی مردم و روشن کردن سره از ناسره باقی نماند. حکایت صدا و سیما حکایت فردی بود که از ترس افتادن از لبه بداخلاقی پشت‏بام آن‏قدر عقب رفت که از سویی دیگر افتاد. صدا و سیما نه تنها مجالی به شفاف شدن کامل صحنه انتخابات نداد بلکه به تقویت دوقطبی کاذب اصولگرا-اصلاح‏طلب کمک کرد. طبیعی است که در این شرایط ضعف کارنامه یک قطب مردم را به قطب مقابل رهنمون شود. در چنین شرایطی و با این عملکردهای اشتباه چه انتظاری باید از نتایج آرای انتخابات داشت؟

*رسالت امروز جریان انقلابی

اکنون انتخابات یازدهم تمام شده است و نتایج آن دیگر هیچ اهمیتی ندارد. تنها چیزی که در خصوص آن نتایج اهمیت دارد تحلیل درست و شناخت علل شکست برای طرح‏ریزی در خصوص آینده است. از این به بعد می‏بایست چشم را به رسالت امروز و افق فردا بدوزیم و عزم انقلابی گذشته را در مسیری که امروز تکلیف اقتضاء می‏کند پی بگیریم. در این خصوص چند محور قابل طرح است:

الف)نگاه یأس‏آلود نسبت به وضعیت موجود و آینده به سرعت باید شکسته شود.باید دانست این انتخابات حاوی برکات بسیاری برای انقلاب و جریان انقلابی بود و اینک فرصت‏های بسیاری را فراروی ما قرار داده است.این انتخابات بار دیگر نادرستی اتهام تقلب را به اثبات رسانید و اعتمادها را بیش از پیش متوجه نظام اسلامی کرد. مشارکت حداکثری مردم در فضایی که همگان مشارکتی حداقلی را پیش‏بینی می‏کردند، تثبیت بیش از پیش نظام را در برابر جریانات خارجی موجب شد. سران فتنه و جریان سبز در ماشین دموکراسی نظام منحل شدند و رویکردهای تند اصلاح‏طلبی افراط‏گری لقب گرفت. امروز آنچه شعار دولت جدید است، اعتدال است. شکاف‏های اجتماعی باقیمانده از فتنه 88 ترمیم شد.نتایج انتخابات سبب شد حزب‏الله از اعتماد به‏نفس کاذبی که در این سال‏ها دچارش شده بود خلاصی یابد و احساس امنیت مادام‏العمری‏اش که رخوت و رکود و بی‏عملی را در سال‏های دولت احمدی‏نژاد برایش به ارمغان آورده بود پایان یابد.جریان انقلابی طی این سال‏ها عادت کرده بود همیشه پیروز میدان باشد. اکنون دریافت صحنه فعالیت‏ها آن‏قدرها هم که گمان می‏کرد ساده نیست و کار و تلاشی انقلابی‏تر از اینها را می‏طلبد. برکاتی از این دست بسیار است که توجه به آن جایگاه جریان انقلابی را از موضع منفعل و مأیوس به موضع فعال تغییر خواهد داد.

ب) باید آرمان‏گرایی و انقلابی‏گری اصولی را بر سر دست بگیریم و آن را قاعده‏مند کنیم.آنچه این روزها بیش از هر چیز نگران کننده به نظر می‏رسد روند واگرایی برخی جوانان انقلابی به جهت نقایص عملکرد برخی مدعیان انقلابی‏گری است. این بزرگ‏ترین خطری است که اکنون با آن مواجهیم.امروز باید الگوی صحیح انقلابی‏گری را عرضه کرد و مدل فعالیت‏ها را با تجربیات گذشته به روز کرد.باید به جوانان انقلابی گفت عیبی اگر هست از مسلمانی‏هاست نه اسلام! باید خط عقلانیت انقلابی را پی گرفت و اجازه نداد به واسطه ضعف و نقصان عملکرد مدعیان انقلابی‏گری ارزش انقلابی بودن به ضدارزش تبدیل شود و روی آوردن به مروجان تسامح و کسانی که حتی موضع رهبری در فتنه را افراط می‏دانستند مشروعیت یابد.

ج) خلاصه کردن انقلابی‏گری و رسالت انقلابی به سیاست‏ورزی بزرگترین آسیبی است که باید آن را علاج کرد.اگر جریان انقلابی وارد فضای انتخابات شده و می‏شود تلاشش برای حرکتی است که انقلاب اسلامی را به افق تمدن اسلامی بکشاند. جریان انقلابی شکل‏گیری دولت اسلامی را مطالبه می‏کند و از این روست که نقش‏آفرینی جدی در عرصه انتخابات را بر خود فرض می‏داند. اما باید دانستنه تلاش برای رسیدن به مقوله تمدن اسلامی در روی کار آوردن دولت انقلابی منحصر است و نه روی کار آوردن چنین دولتی به تنهایی می‏تواند ما را به سر منزل مقصود برساند.

گام بلندی که امروز جریان انقلابی می‏بایست بردارد ترسیم افق جامعه اسلامی و حرکت در سمت و سوی برقراری پیوندی محکم‏تر، جدی‏تر و دائمی‏تر با متن مردم و بدنه جامعه است.در 5 گامی که مقام‏معظم‏رهبری برای پیشبرد اهداف متعالی انقلاب ترسیم کردند اکنون تحقق جامعه‏اسلامی موضوعی دوچندان یافته است؛ درست از همین روست که فرمایشات رهبرانقلاب در خراسان شمالی به مسئله سبک زندگی اختصاص یافت. اقتصاد اسلامی بدون زیست اسلامی محقق نخواهد شد. شکل‏گیری تام و تمام دولت اسلامی ملازمه‏ای در خور توجه با مقوله جامعه اسلامی دارد. تحقق جامعه اسلامی دستوری نیست. هرگونه تحرک در این راستا باید از متن جامعه بجوشد و اکنون زمان این جوشش است. زمان به راه افتادن نهضتی مشابه نهضت عدالتخواهی است. قرار گرفتن دوباره جریان انقلابی در موضع مدعی به این مسیر یاری خواهد رساند.

شبکه‏سازی اجتماعی از طریق مساجد و تلاش برای محوریت دادن به مساجد رسالت امروز ماست. باید بار دیگر پیوندهای گسسته شده با مردم را برقرار کرد. اشتباه اصولگرایان آن است که مدام پیوند خود و مردم را سیاسی تعبیر می‏کنند. برای برقراری این پیوند نیازمند یک خروش و جوشش اجتماعی – فرهنگی هستیم. غلبه در چنین حرکتی می‏بایست فرهنگی – فکری باشد. باید برای گسترش گفتمان انقلاب تلاش کنیم نه برای پیداکردن پرچم دار انتخاباتی که با بحثهای شخصی و گروهی و منفعت‏طلبانه همراه می‏شود؛ برای گسترش گفتمان باید به کارهای فرهنگی و آموزشی رو آورد نه کارهای سیاسی؛برای گسترش گفتمان باید فرهنگ و نخبگان فرهنگی محور باشند نه اینکه نخبگان سیاسی انقلاب تمنای این را داشته باشند که اهالی فرهنگ و اندیشه دنباله‏روشان باشند و به آنها مشروعیت نظری بدهند! فرهنگ دنباله سیاست نیست بلکه تحول سیاسی منهای تحول فرهنگی باعث شکست است و همین نیز موجب شکست شد.حتی اگر قرار است تشکل فراگیری شکل بگیرد باید ذیل تفکر و فرهنگ باشد و نه زیر یک پرچم سیاسی. امروز فرصت طلایی برای این جوشش جدید ایجاد شده است. باید قدر این فرصت طلایی را دانست.

د) این یک واقعیت است که در تدوین نرم‏افزار اداره جامعه دینی دچار کاستی‏های بسیاری هستیم. روی کار آمدن دولت اصولگرا نشان داد چه میزان پرسش‏های بی‏پاسخ وجود دارد.فقر گفتمانی اصولگرایان طی سال‏های اخیر نشان داد چقدر نیازمند نظریه‏پردازی و طرح‏ریزی‏های جدید در افق انقلاب اسلامی آرمانی هستیم.امروز زمان آن است که کرسی‏ها و جلسات بحث و گفتگو را با محور قرار دادن گفتمان و اولویت‏های آینده و جکومت عدل جهانی سامان دهیم.حلقه کیانِ جریان انقلابی باید شکل بگیرد. این بار باید جریان عدالتخواهی و انقلابی‏گری تفصیل بیشتر یابد و ریشه‏دارتر و عمیق‏تر از گذشته تجلی کند.امروز وقت ساختن زیرساخت‏ها و نرم‏افزار نقش‏آفرینی‏های فرداست. اگر فرصت امروز را جدی گرفتیم، فردا موفق خواهیم بود. آن وقت واقعا می‏توانیم ادعا کنیم انقلابی هستیم اما اگر انقلابی‏گری را صرفاً در تبیلغات و هیاهوی انتخاباتی خلاصه کردیم و طرح‏ریزی عمیق نرم‏افزاری را به فراموشی سپردیم طبیعی است که به همان سیاست‏زدگی‏ها مبتلا خواهیم بود.

ه) بدیهی است کمک به دولت جدید با نقد اصولی آن در موارد لازم و پرهیز از افراط در نسبت با این دولت که طبیعتا خواهد کوشید به گونه‏ای محتاط مسیر آینده‏اش را پی بگیرد در کنار محورهای پیش‏گفته اهمیت دارد. به همان میزان که دولت جدید با کیاست و سیاست عمل کند، جریانات انقلابی نیز در نسبت با آن می‏بایست با کیاست و سیاست عمل کنند.

در پایان باید به سیاستمداران پرمدعا و احزاب پرطمطراق این نکته را یادآور شد که دوره این رسم و رسومات دیگر گذشته است. امروز جریان انقلابی در حال پوست‏اندازی و حرکت به سمت افقی بلندتر و گرانقدرتر است. حضور این‏چنینی و تکاپوی رسانه‏ای اینان که روزی نعمت حکمرانی دولت نهم و دهم را به این وضعیت کشاندند، جز تضعیف جبهه انقلاب حاصلی ندارد. امروز وقت آن است که نسل جدیدی از جریان انقلابی به میدان بیاید و با سامان‏دهی جدید مطالبات کنش‏های غلط سیاستمداران را نیز ضابطه‏مند کند.

منتشر شده در نکات پرس

نظرات  (۳)

با سلام

به وبلاگ حقیر سر بزنید و 2 نامه را که نوشته ایم در صورت امکان امضاء کرده و به دیگر دوستان فضای مجازی نیز اطلاع دهید که امضاء کنند. نامه اول خطاب به دکتر احمدی نژاد و تقدیر از زحمات 8 ساله ایشان می باشد. نامه دوم خطاب به رییس قوه قضائیه در راستای محاکمه فتنه گران دروغگوی سال88 و دشمنان رای ملت می باشد که متاسفانه 4 سال است به دلایل نامشخص به تاخیر افتاده است. منتظر حضور و همکاری شما 

سلام,
عید فطر یعنی سلام بر یک دنیای جدید, یک انسان دیگر, یعنی تولد دوباره,
تولدمان مبارک[لبخند][گل][لبخند][گل]
انقدر بدم میاد از اینایی که میخوان یه چیزی رو بگن اشتباه بوده، بعد میان میگن البته جریان مقابلش هم البته مقصره...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی