صبح امید

اندکی صبر سحر نزدیک است

صبح امید

اندکی صبر سحر نزدیک است

صبح امید

شعر، تا شاعر از خویش نرسته است، حدیث نفس است و اگر شاعر از خود رها شود، حدیث عشق است. پس نه عجب اگر شعر و شمشیر و عشق و پیکار با هم جمع شود ...
که کار عشق، یاران، لاجرم کربلایی است.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۶ مطلب در شهریور ۱۳۹۰ ثبت شده است

اینم یه مطلب در مورد صنعت ملی خودروسازی کشورمون ! حتما بخونیدش

متن کامل در ادامه مطلب

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۰ ، ۲۲:۳۴
امید رحیمی
چه کسی می خواهد
                           من و تو ما نشویم
                                                   خانه اش ویران باد!


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۰ ، ۰۱:۳۰
امید رحیمی
با سلامی به گرمی تابستان خوزستان ایران خدمت تمامی دوستان.کسایی که منو میشناسن حتما می‌دونن که اصلا اهل گذاشتن پست‌های طولانی تو وبلاگ نیستم به جز موارد خاص.الان هم از همون موارد خاصه و مجبورم سنت‌شکنی کنم.کلام امیرالمؤمنینه و نمیشه کاریش کرد.اول خواستم این نامه رو در قالب تو دو تا پست بیارم که دیدم صلاح نیست و تا جاییکه می‌شد تفسیر این نامه رو خلاصه کردم.بهتون پیشنهاد می‌کنم حتما بخونیدش.به خصوص تفسیر کامل مربوط به این نامه رو از کتاب پیام امام(ع) نوشته‌ی آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی.

إلی معاویة 

 فأراد قومنا قتل نبینا، واجتیاح أصلنا، وهموا بنا الهموم، وفعلوا بنا الأفاعیل، ومنعونا العذب، وأحلسونا الخوف، واضطرونا إلی جبل وعر، وأوقدوا لنا نار الحرب، فعزم الله لنا علی الذب عن حوزته، والرمی من وراء حرمته. مؤمننا یبغی بذلک الأجر، وکافرنا یحامی عن الأصل، ومن أسلم من قریش خلو مما نحن فیه بحلف یمنعه، أو عشیرة تقوم دونه، فهو من القتل بمکان أمن. وکان رسول الله-صلی الله علیه وآله- إذا احمر البأس، وأحجم الناس، قدم أهل بیته فوقی بهم أصحابه حر السیوف والأسنة، فقتل عبیدة بن الحارث یوم بدر، وقتل حمزة یوم أحد، وقتل جعفر یوم مؤتة، وأراد من لو شئت ذکرت اسمه مثل الذی أرادوا من الشهادة، ولکن آجالهم عجلت،منیته أجلت. فیاعجباً للدهر! إذ صرت یقرن بی من لم یسع بقدمی، ولم تکن له کسابقتی التی لا یدلی أحد بمثلها، إلا أن یدعی مدع ما لا أعرفه، ولا أظن الله یعرفه، والحمد لله علی کل حال. وأما ما سألت من دفع قتلة عثمان إلیک، فإنی نظرت فی هذا الأمر، فلم أره یسعنی دفعهم إلیک ولا إلی غیرک، ولعمری لئن لم تنزع عن غیک وشقاقک لتعرفنهم عن قلیل یطلبونک، لا یکلفونک طلبهم فی بر ولا بحر، ولا جبل ولا سهل، إلا أنه طلب یسوءک وجدانه، وزور لا یسرک لقیانه، والسلام لأهله.

ترجمه

قبیله‌ی ما(قریش) خواستند پیامبرمان(ص) را به قتل برسانند(که در راس آنها ابوسفیان پدر معاویه بود) و ما را ریشه‌کن کنند، آنها انواع غم و اندوه را به جان ما ریختند و هرچه می‌توانستند درباره‌ی ما بدی کردند، ما را از زندگی شیرین(خود) باز داشتند و با ترس و وحشت قرین ساختند، و ما را مجبور کردند که به کوهی سنگلاخ و صعب‌العبور پناه بریم و آتش جنگ را بر ضد ما بر افروختند. (هنگامی که دشمنان اسلام با تمام قوا بپا خواستند)خداوند اراده نمود  که به وسیله‌ی ما از شریعتش دفاع کند و با دفاع ما شر آنها را از حریم اسلام باز دارد(در این هنگام جمعیت ما بنی هاشم به دو گروه تقسیم شده بودند؛ گروهی ایمان آورده و گروهی هنوز به صف مؤمنان نپیوسته بودند؛ ولی همه ازاسلام دفاع می‌کردند) مؤمنان ما با این کار خواستار ثواب و اجر الهی بودند و کافران ما(که هنوزاسلام را نپذیرفته بودند) بخاطر دفاع از اصل و ریشه خود و خویشاوندی پیغمبر اکرم(ص) دفاع می‌کردند اما سایر افراد قریش(غیر از خاندان ما) که اسلام آوردند از این ناراحتی‌ها برکنار بودند یا به این عنوان با قبایلی ترک مخاصمه داشتند( و نمی‌خواستند با آنها بجنگند) و یا عشیره‌ی آنها(که ایمان نیاورده بودند) از آنها حمایت می‌کردند از این رو جان آنها در امان بود.

هرگاه آتش جنگ شعله‌ور می‌شد و دشمنان حمله می‌کردند، رسول خدا(ص) اهل بیت خود را پیشاپیش لشکر قرار می‌داد و بدین وسیله اصحابش را از آتش شمشیرها ونیزه‌ها مصون می داشت، عبیده بن حارث روز بدر شهید شد، و حمزه در روز احد و جعفر در موته.کسی را هم سراغ دارم  که اگر بخواهم می‌توانم نامش را ببرم که دوست داشت همانند آنها شهادت نصیبش شود؛ ولی اجل آن گروه(عبیده بن حارث و حمزه و جعفر) به سر رسیده بود و مرگ او به تاخیر افتاد.

شگفتا از این روزگار که مرا هم‌سنگ کسانی قرار می‌دهد که هرگز برای اسلام تلاش نکرده‌اند و سابقه‌ی درخشانی چون من ندارند، همان سوابقی که هیچ کس پیدا به مثل آن دسترسی نکرده است مگر اینکه کسی ادعای فضیلتی برای آنها کند که من از آن آگاه نیستم  و گمان نمی‌کنم  خدا هم از آن آگاه باشد(زیرا اصلا چنین چیزی وجود ندارد تا خدا از ان آگاه باشد) و خدا را در  هر حال شکر می‌گویم.

اما آنچه از من خواسته‌ای که قاتلان عثمان را به تو بسپارم، من در این امر اندیشیدم و صلاح نمی‌دانم که آنان را به تو یا به دیگری تسلیم کنم(زیرا ارتباطی به تو ندارد؛ نه ولی دم آنهاهستی و نه حاکم اسلامی).به جانم سوگند اگر دست از گمراهی و نفاق‌افکنی بر نداری، به زودی کسانی را که تو از قاتلان عثمان می‌شمری خواهی شناخت که در تعقیب تو بر می‌آیند و به تو زحمت نمی‌دهند که برای دسترسی به آنها در صحرا و دریا و کوه و دشت به جستجوی آنها برخیزی؛ ولی بدان که تعقیب آنهانسبت به تو چیزی است که یافتنش برای تو ناراحت‌کننده و دیداری است که ملاقاتش هرگز تو را خوشحال نخواهد ساخت، و سلام بر آنان که اهل آنند!
تفسیر در ادامه مطلب

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۰ ، ۱۹:۱۵
امید رحیمی

اینم یه گزارش تصویری از حضور پرشور مردم گنبد تو تظاهرات روز قدس.دوستان رسانه‌ای! در BBC و CNN و VOA و دیگر شبکه‌هایی که ارادت خاصی به رژیم صهیونیستی و امریکا دارن مد نظر داشته باشن که ماه رمضون بود و از ساندیس و ساندوچ هم خبری نبود! ببینیم این دفعه حضور پرشور زیر بارش بارون رو چطوری توجیه می‌کنن.


تصاویر در ادامه مطلب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۰ ، ۱۷:۴۲
امید رحیمی

اینم یه سوغاتی از طرح ضیافت و حاج آقا پناهیان خدمت همه‌ی دوستان تا بدونن که طرح ضیافت اونقدرا هم کم‌محتوا نبوده.

انشاءالله که مؤثر واقع بشه و غریزه‌ی رسانه‌ای بعضی از دوستان رو بیدار کنه !

متن کامل در ادامه مطلب

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۰ ، ۱۹:۳۳
امید رحیمی

راجع به این نامه تقریبا میشه گفت نیازی به تفسیر نداره، بهمین دلیل به جای تفسیر یه پیشینه‌ی تاریخی کوتاه در مورد همین نامه رو بعنوان تفسیر آوردم.

إلی جریر بن عبدالله البجلی لما أرسله إلی معاویة 

 أما بعد، فإذا أتاک کتابی فاحمل معاویة علی الفصل، وخذه بالأمر الجزم، ثم خیره بین حرب مجلیة، أو سلم مخزیة، فإن اختار الحرب فانبذ إلیه، وإن اختار السلم فخذ بیعته، والسلام.

ترجمه

اما بعد(از حمد و ثنای الهی) هنگامی که نامه‌ی من به تو رسید معاویه را به حکم نهایی دعوت کن و برای یک طرفه شدن کار، او را به یک نتیجه‌ی جزمی وادار ساز سپس او را میان جنگی آواره‌کننده یا تسلیمی رسواکننده مخیر ساز، اگر جنگ را اختیار کرد به او اعلان جنگ کن و اگر راه صلح و سلامت را پیش گرفت از او بیعت بگیر والسلام.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۰ ، ۱۴:۴۷
امید رحیمی