دغدغه های فراموش شده ی دانشجو!
1.چند وقت پیش تو یکی از همین دوشنبه ها، رئیس دانشگاه بعد از مدتها و شاید برای اولین بار اومده بود سلف دانشگاه. منم که حسابی دنبال یه سوژه میگشتم رفتم سلف. دمی با مدیرکل این دانش گاه گپ زدم و به حرف های بچه ها که تک تک میومدن و گلایه هایی میکردن گوش دادم. حسابی از غذای دانشگاه گله داشتن. منم ترجیه دادم چیزی نگم و فقط نظاره گر.
این ماجرا گذشت و من هم تقریبا این تجربه ی بسیار گرانبها! که شاید نصیب کمتر دانشجویی تو این دانشگاه بشه رو فراموش کردم. تا یکی دیگه از همین پنج شنبه ها که دوباره سعادتی بس بزرگ نصیبم شد و رئیس رو دیدم. منو که دید اول به نظرش آشنا اومدم. تا اومد فکر کنه، ماجرا رو یادش انداختم. در کمال ناباوری بهم گفت: « مشکلی که داشتی حل شد؟ » گفتم آقای دکتر من که مشکلی نداشتم و بهتون چیزی نگفته بودم! انگار منو با یکی از اون دانشجوهای ناراضی که تو سلف پیشش اومده بودن اشتباه گرفته بود. بعد که اینو فهمید بهم گفت مشکلی یا مسأله ای اگر هست بگو؟ منم چون میدونستم صحبت از مشکلات تو اون شرایط فایده ای نداره چیزی نگفتم. چند تا از دوستان که پیشم بودن کلی سرزنشم کردن که چرا از مشکلات نگفتی. ازشون پرسیدم مثلا چه مشکلی بود که که باید میگفم؟ همشون به اتفاق اولین چیزی که گفتن این بود که کیفیت غذای دانشگاه پایینه و سرعت اینترنت کم شده! منم اون روز تو سلف رو یادشون انداختم که همه بچه ها همینا رو پرسیدن ...
2.چند شب پیش در خدمت یکی دیگه از دوستان بودم. یکی از دوستهای دوستم واسش یه کلیپ از دانشگاهشون فرستاده بود. تو غذای دانشگاهشون چیزی پیدا شده بود که جاش تو غذا نبوده! عکس های زیادی هم از این ماجرا و اعتصاب دانشجویان تو اون دانشگاه نشونم داد و کم و بیش هم از اخباری که توی فیسبوک و دیگر نقاط دنیای مجازی از این قضیه منتشر شده بود آگاه شدم.
و همیشه پای غذا در میان است ...
فکر نکنید منم اومدم اینجا که از غذا شکایت کنم. بعد از این مسائل بود که یکم به فکر فرو رفتم. با خودم فکر کردم که شاید غذا مهمترین مشکل و بزرگترین مسأله ی دانشجو باشه؟ بعد از غذا هم حتما اینترنت و سرویس و ...
ولی یاد دانشجوهای دانشگاه خلیج فارس افتادم که چند وقت پیش بخاطر اعتراض به مدیریت دانشگاهشون تعلیق شده بودن. اولش فکر کردم که حتما اونا هم از غذای دانشگاهشون ناراضی بودن و بخاطر اعتراضشون که به نظر مسئولین دانشگاه نامربوط بوده، تعلیق شدن. ولی بعد که یکم تحقیق کردم متوجه شدم که اعتراض اونا بخاطر پایمال شدن آرمان هاشون بوده. بخاطر نادیده گرفته شدن عقایدشون بوده ...
یکم دیگه که فکر کردم یاد انقلاب افتادم. اون موقع هم دانشجو وجود داشت. ولی اونا هم اعتراض کرده بودن. اونا هم گلایه کرده بودن. ولی بازم به این نتیجه رسیدم که اعتراضشون به دانشگاه و به رژیم بخاطر غذا نبوده. بخاطر چیز دیگه ای بوده. چیزی فراتر از اون چیزی که دغدغه ی دانشجوهای امروزه. مشکل کیفیت پایین غذای دانشگاه و از این دست مشکلات صنفی از بدو تأسیس دانشگاه در ایران وجود داشته. حتی در بهترین دانشگاه ها. ولی مشکل کجاست که نخستین مطالبه ی دانشجوی امروز و دلیل اعتراضش میشه غذای دانشگاه؟
چرا هیچ کدوم از دانشجوها از خلأهای فرهنگی که تو دانشگاه( منظورم دانشگاه خودمونه) نگفتن؟ چرا هیچ کس از مشکلاتی که مربوط به درسشون میشه نپرسیدن( از کمبودهایی که توی کارگاه ها و آزمایشگاه های دانشگاه وجود داره) ؟ چرا کسی از علت برگزار نشدن کرسی های آزاد اندیشی توی دانشگاه ها که مقام معظم رهبری اینقدر روش تأکید کرده و میکنن نپرسید؟ یعنی کیفیت غذای دانشگاه نسبت به مطالبات رهبری تو دانشگاه ارجعیت داره؟ مگر نه اینکه دانشجو باید سیب زمینی نباشد!
به نظرتون مشکل از کجاست؟
ای کاش که در این روز نفس خود را در پیشگاه خدا قربانی کنیم.