صبح امید

اندکی صبر سحر نزدیک است

صبح امید

اندکی صبر سحر نزدیک است

صبح امید

شعر، تا شاعر از خویش نرسته است، حدیث نفس است و اگر شاعر از خود رها شود، حدیث عشق است. پس نه عجب اگر شعر و شمشیر و عشق و پیکار با هم جمع شود ...
که کار عشق، یاران، لاجرم کربلایی است.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۲۷ مطلب با موضوع «فرهنگی» ثبت شده است

معمولا انقلاب های مردمی و ایدئولوژیک و با درون مایه فرهنگی، همچون انقلاب اسلامی ما، که داعیه دار تشکیل تمدن نوین اسلامی هستند، باید باید در تمامی زمینه ها، و نه فقط سیاست، حرف هایی برای گفتن داشته باشد.

ورزش ما را چه شده است؟

از جمله ی این زمینه ها می توان به ورزش اشاره کرد. به نوعی که حتی در ورزش نوآوری داشته باشیم و میدان مسابقه ترسیم کنیم در عرصه های جهانی. باید دانست که دیگر برد تیم ملی فوتبال ایران در مقال آمریکا، در جام جهانی 98 فرانسه، فقط ایرانی ها را خوشحال نکرده و برای خیلی دیگر در دنیا حائز اهمیت بوده است.    

"در مسابقه‌‌‌‌‌ی فوتبال چند سال قبل، تیم ایرانی بر تیم مقابلش پیروز شد. توی قهوه‌‌‌‌‌خانه‌‌‌‌‌های یکی از کشورهای شمال آفریقا جوانها نشسته بودند، گلزن ایرانی که گل میزد، اینها کف میزدند. یکی به آنها گفت شما که کشور خودتان نیست، چه کار دارید به اینکه بازیکن ایرانی مثلاً یک گل زد توی دروازه‌‌‌‌‌ی طرف مقابلش، که او هم دشمن شما نیست. میگفتند پیروزی ایران، پیروزی ماست؛ حتّی در میدان فوتبال! اینها قیمت دارد."

اما با نیم نگاهی به آمار و ارقام، حضور تیم ملی فوتبال ما در جام جهانی چیز دیگری می گوید. در سه بازی، دو باخت و یک مساوی با چهار گل خورده و تنها یک گل زده. در تعداد پاس ها نیز در واقع بدترین تیم بوده ایم و تنها تیمی که در سه بازی کمتر از 1000 پاس داشته است، در حالی که کشوری مثل آلمان بیش از 2000 پاس داشته است. تنها دل خوشی تیم ملی فوتبال در این تورنومنت عملکرد دفاعی تیم ملی آن هم در مقابل آرژانتین بوده است. این می شود عملکرد تیم ملی ما در یک مصاف جهانی!

متاسفانه فوتبال تنها ورزشی بوده که در این چند ساله به آن توجه شده و به رغم موفقیت ها در دیگر ورزش هایی همچون کشتی و والیبال و ... باز هم شاهد آنیم که این فوتبال است که هزینه های میلیاردی می شود برایش و باز هم این فوتبال است که مدام بصورت مستقیم و غیر مستقیم برایش تبلیغ می شود و در جهت رشدش تلاش می شود! مراد این نیست که فوتبال کنار گذاشته شود و هرگز بدان پرداخته نشود، بلکه بیشتر منظور، اصلاحات ساختاری و بخصوص فرهنگی در فوتبال کشور است که دیگر شاهد آن نباشیم بازیکنی جوان، به پشتوانه پول های میلیاردی اش و طرفداران جوانش، برای تیم ملی ناز کند و حرف از نیامدن به تیم ملی بزند و تلخ تر از آن بی مهری ها به دیگر ورزش هاست.

در حوزه ورزش چه کنیم؟

1. قبل از هر مقوله ای ورزشکارانمان باید تجلی گر اخلاق اسلامی یا درواقع جوانمردی باشند. این مسأله متناسب با فرهنگ ملی و بومی مان است که با نگاهی به آثار تاریخی همچون شاهنامه و یا در تاریخ معاصر، امثال پوریای ولی، می توان به این مهم پی برد.

2. لازم است ورزش بصورت علمی و آکادمیک رشد کند و مدارس تخصصی برای ورزش های قهرمانی تاسیس شوند. حتی شاهد آنیم بسیاری از ورزش ها در کشور هنوز قواعد علمی ندارند!

3. توصیه به ورزش باید بصورت همگانی و در حوزه اجتماع صورت بگیرد و به اصلی از اصول ثابت زندگی اجتماعی مردم تبدیل شود. متاسفانه حال می بینیم که جای آن را موارد دیگری گرفته اند.

4. در ورزش باید به همه اقشار توجه کرد، بخصوص ورزش بانوان. زنِ ورزشکارِ مسلمانِ باحجابِ ایرانی باید در حوزه ورزش نیز حضوری فعال داشته باشد.

5. در خصوص جانبازان و معلولان هم باید به این مقوله  توجه کرد. در پارالمپیک هم دیدیم که خوشبختانه معلولانِ ایرانی نتایج بسیار خوبی گرفتند که می توان ریشه این موفقیت را در باورها و اعتقادات این ورزشکاران گرانقدر جستجو کرد.

6. لزوم توجه و قدردانی از قهرمانان ورزشی در همه زمینه ها. باید ارزش قهرمانی یک شخص در عرصه ای جهانی برایش ترسیم شود که تنها ایرانی ها از موفقیت او خوشحال نیستند. این قهرمانان باید تجلی گر فرهنگ غنی اسلامی-ایرانی در حوزه های بین المللی باشند. همگی «یا اباالفضل» های رضازاده را در المپیک سیدنی یادمان است.

7. مسئولین بیش از هرچیزی به اتکاء به ظرفیت های داخلی توجه کرده و بدانند رمز ثبات موفقیت های ورزشی و در کورس قهرمانی ماندن، فعال کردن ظرفیت های داخلی است. بدانند تربیت یک مربی تراز اول ایرانی بیش از قهرمانی موقت توسط چند مربی خارجی می ارزد. پس آمال و آرزوهایشان حضور به هر قیمتی در جام جهانی با امکانات و مربی های خارجی نباشد.

8. باید از مطرح شدن ورزشکارانی که از لحاظ اخلاقی-فرهنگی  مشکل دارند جلوگیری شود و در جهت اصلاح آنان تلاش صورت پذیرد. این افراد نباید بعنوان الگو در جامعه معرفی شوند. متاسفانه این روزها می بینم بجای امثال جهان پهلوان تختی، تصاویر افرادی مانند لیونل مسی روی دیوار اتاق های جوانانمان قرار دارد. لینول مسی ای که عکس های یادگاری اش با نتانیاهو خود بیانگر خیلی مسائل است ...

9.  باید رسانه های ورزشی را نیز هم زمان با ورزش و ورزشکاران اصلاح کنیم. رسانه تخصصی ورزشی نباید مختص یک ورزش خاص باشد و اخلاق حرف اول را در آن می زند.

10. مسئولین محترم نیز باید ضمن توجه به همه ی ورزش ها باید اولویت ها را مدنظر قرار داده و به تناسب هر ورزش برای آن برنامه داشته باشند. برنامه ای برای قرار گرفتن آن در تراز اول عرصه های بین المللی با توجه به ظرفیت ها و استعدادهای بومی و ملی.

سخنی با هم استانی ها

اما در استان گلستان نیز باید به فراخور ظرفیت ها و فرصت های موجود تصمیماتی جهت نیل به اهداف ورزشی تراز انقلاب اسلامی تلاش کرد. با نیم نگاهی می توان به ظرفیت های بومی ورزشی در استان پی برد. ورزش هایی که در تراز اول آن ها شاید والیبال قرار داشته باشد با ظرفیت هایی همچون تیم های لیگ برتری، والیبالیست های کهنه کار با سابقه عضویت در تیم ملی، قهرمانانی همچون فرهاد قائمی و ... لذا پیش بینی می شود مسئولین استانی ضمن توجه و برنامه ریزی برای مقوله ورزش استان، توجه ویژه ای(برنامه ریزی با توجه به مواردی که در بالا ذکر شد) به این ورزش ها داشته باشند.

  

علاوه بر ورزش والیبال و برخی ورزش های موفق در استان همچون ورزش های رزمی و سپک تاکرا و بسکتبال و ... لازم است توجه ویژه ای به ورزش های بومی همچون آلیش داشته باشند که چندی پیش میزبانی مسابقات آسیای آن در گنبدکاووس انجام شد و توانست ظرفیت های بسیار خوبی را آزاد کند، اما همچنان آسیب هایی داشت که باعث نگرانی بسیاری شد. آن هنگام که مباحث قومیتی بر اقتضائات ملی رجحان پیداکردند  و صحنه های دلخراشی را در حین این مسابقات بوجود آمد که امیدواریم با پررنگ تر شدن فرهنگ در ورزش دیگر شاهد همچین صحنه هایی نباشیم.  اسب سواری و چوگان و ... نیز دیگر ورزش هایی بومی و ملی از این قبیل هستند که انتظار می رود بیش از پیش به آن ها توجه شود.

انعکاس در: گلستان ما، قابوس نامه، ساجدنیوز، گلستان بلاگ

پی نوشت:

1. آفریقایی ها می گفتند پیروزی ایران پیروزی ماست، حتی در میدان فوتبال

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۳ ، ۱۵:۰۳
امید رحیمی

معمولا با روی کار آمدن هر دولتی کلیدواژه هایی نیز نمایان می شوند و همیشه انتظار همگان در جامه عمل پوشیدن این کلیدواژگان توسط دولت ها می باشد. یکی از آن کلیدواژه ها که در دولت جدید جانی تازه گرفته، لفظ "توسعه" است.

توسعه در فرهنگ امروزی ما شاید از نظر لفظ تازه باشد، اما از نظر معنا تازه نیست. این معنا اگر از نخستین  سوغات غرب برای ما نباشد، از اولین ره آوردهای غرب گرایی و غرب زدگی در کشور ماست.

درواقع آن چه بیشتر از این لفظ بر می آید، همان مفهوم  Developement رایج در تمدن غربی می باشد. آن مفهومی که بر اساس آن دیگر کشورها را بر اساس شباهت شان به کشور های غربی، خصوصا آمریکا،  ارزش گذاری می کنند به توسعه یافته، در حال توسعه و توسعه نیافته؛ و این نشانه ای است از استعمار پنهانی که امروزه گریبان گیر کشورها شده است. به مثابه همان واژه های خاور دور، خاور میانه و خاور نزدیک که قبلا هم درباره آن ها گفته بودم.

اما آنچه ممکن است امروز برای ما مشکل ساز شود، معادل ساختن "توسعه" با "رشد و تعالی"  مد نظر قرآن است. بطور قطع این "توسعه" اشتراکاتی با "رشد و تعالی"  دارد، اما تفاوت های اساسی و بنیادی فراوانی نیز دارند. تفاوت هایی در نوع نگرش به انسان. مسلما رشد و تعالی "اسلام"ی که انسان را موجودی دوساحتی، دارای دنیا و آخرت می داند، و محوریت زندگی او را "الله"، با "توسعه"ی غربی که دارای دیدگاهی اومانیستی و در نهایت نهیلیستی است بسیار متفاوت می باشد. در "رشد و تعالی" اسلامی علاوه بر توسعه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مد نظر "توسعه" غربی، رشد و توسعه ی معنوی انسان و نزدیک تر شدن او به بارگاه ملکوتی "الله" نیز مد نظر است.

به همین دلیل است که به توسط مقام معظم رهبری لفظ "پیشرفت" جایگزین معادل غربی آن، یعنی "توسعه" می شود. "پیشرفت"ی که باید الگویی بومی داشته باشد و بر اساس نیازهای بومی ما، فرهنگ بومی ما و به خصوص دین و اعتقادات ما. الگویی که بهترین فضا برای تدوین آن، دانشگاه است.

اما آنچه جالب به نظر می رسد، تاکید برخی رسانه های بومی و قومی استان ما بر لفظ "توسعه" برای بالا بردن کلاس کاری خود، به عنوان واژه ای دهان پر کن است(+ و +). شاید آن ها خود نیز نمی دانند که بار معنایی این کلمه چیست، که خود این نشانه جهل مرکب آنان است:

آن کس که نداند و نداند که نداند/ در جهل مرکب ابدالدهر بماند

و اگر هم می دانند، که دیگر سخنی نیست.

اما آن چه بیشتر جلب توجه می کند، تلاش آنان برای پیدا کردن این واژه از میان صحبت های مسئولین برای بلد کردن آن است(و +).

هرچند استاندار محترم گلستان، جناب دکتر صادقلو، پروژه های مهم شهرستان ما، گنبد کاوس(ایران کوچک) را مواردی همچون پروژه راه آهن گرگان - گنبدکاووس - بجنورد - مشهد، تعریض محور گنبدکاووس - کلاله به بزرگراه و پیگیری منطقه آزاد تجاری اینچه برون و می دانند، اما ما می دانیم که این ها همگی در کنار دیگر مؤلفه های پیشرفت، همچون پیشرفت معنوی هستند که همراه با عدالت زمینه را برای رشد و تعالی شهرستان ما فراهم می کنند. معیار و ملاک انتخاب فرماندار محترم شهرستان گنبد کاوس، جناب مهندس حمیدی توسط ایشان نیز تنها سوابق تخصصی عمرانی و مدیریتی ایشان نبوده، و ویژگی هایی همچون سابقه رزمندگی ایشان در هشت سال دفاع مقدس، روحیه جهادی ایشان که برگرفته از مفاهیم ناب اسلامی است و اعتقادات ایشان به انقلاب اسلامی نیز به اندازه تخصص و مدیریت ایشان مدنظر بوده است. برای ایشان نیز موفقیت و خدمت صادقانه به ایران اسلامی را آرزو می کنیم.

انعکاس در: سلام گنبد، ساجدنیوز، گلستان نیوز، میدان 72

پی نوشت:

1. توسعه و مبانی تمدن غرب، سید شهیدان اهل قلم، سید مرتضی آوینی

2. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار استادان و دانشجویان کردستان

3. ساز و برگ پیشرفت

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۲ ، ۰۱:۰۴
امید رحیمی

چند صباحی است استان ما به صحنه ی اجرای تلخ ترین طنز های تاریخ پس از انقلاب بدل شده است. صحنه هایی که هر روز شاهد صفحه ای جدید از آن هستیم.

 یک روز به بهانه "مطالباتی فقط از جنس قومیت ها" که تلخی آن را در عنفوان تولد دوباره اسلام در جهان، در سال 57، به خوبی چشیده ایم؛ انقلابی که از جنس "انما انت مذکَّر" بود1. مگر نه اینکه یکی از رسالت های نبی گرامی اسلام برداشتن همین رنگ ها و مرزها و تبعیض ها بود؟ نمی دانم چه به روز این طنزنویسان آمده که بعد از قریب به هزار و چهارصد و اندی سال، به همان جاهلیت صدر اسلام باز گشته اند. شاید الان بتوان بهتر این آیه را درک کرد، زمانی که خداوند به مؤمنانش فرمود: "افان مات او قتل انقلبتم علی اعقابکم ..."2

شاید این طنز نویسان یادشان رفته که دیگر رسولی مبعوث نخواهد شد و حجت بر همگان تمام شده است.

روزی دیگر به بهانه مطالبات جناحی و سیاسی شان طنز می نویسند. شاید لفظ "مطالبات" برایشان سنگین باشد، بهتر است بگوییم "معاملات".

امروز نیز دست گذاشته اند روی حساس ترین، تاثیرگذارترین و متعالی ترین قشر جامعه، یعنی زنان امت ما. زنانی که کارهاى اساسى آفرینش، مانند تولیدمثل و تربیت کودک، در دست آنان است.3 زنانی که در انقلاب ما یکی از مهم ترین نقش ها را داشته اند.

اما انگار این دوستان طنزنویس ما برداشت دیگری از جنس زن دارند. برداشت هایی که مدام دم از تشابه حقوق زن و مرد می زند و این تشابه حقوق عَلَمی شده در برابر تساوی حقوق زن و مرد در اسلامِ ما و هم اکنون نیز قسمتی از چماق حقوق بشر بر سر کشورهایی که خلاف جریان این تمدن غربی حرکت می کنند. تمدنی که با خود برده داری نوین برای زنان، طلاق عاطفی برای خانواده ها، استفاده ابزاری از جنس مؤنث برای دختر ها و فمنیسم را برای مردها به ارمغان آورد. حال چقدر باید تلخ خندید از چنین نسخه ای، که حتی خود اروپایی ها هم جرات بیان آن با این صراحت را ندارند، که این دوستان برای زنان در جمهوری اسلامی، که از پس یک انقلاب اسلامی روی کار آمد، پیچیده اند.

اما بعد

اسلام وقتى که میگوید: «والمؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر»4 یعنى مؤمنین و مؤمنات در حفظ مجموعه‌ى نظام اجتماعى و امر به معروف و نهى از منکر همه سهیم و شریکند؛ زن را استثناء نکرده. ما هم نمیتوانیم زن را استثناء کنیم. مسئولیت اداره‌ى جامعه‌ى اسلامى و پیشرفت جامعه‌ى اسلامى بر دوش همه است؛ بر دوش زن، بر دوش مرد؛ هر کدامى به نحوى بر حسب توانائى‌هاى خودشان. بحث سر این نیست که زن آیا میتواند مسئولیتى در بیرون از منزل داشته باشد یا نه - البته که میتواند، شکى در این نیست؛ نگاه اسلامى مطلقاً این را نفى نمیکند.5

اما امیر المؤمنین علی(ع) نیز در باره آنان می فرماید: «اَلْمَرْأَةُ رَیْحانَةٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهْرَمانَةٍ.»6 زن گل است، قهرمانه نیست. «قهرمان» یعنى پیشکار و خدمتگزارِ آبرومند. خطاب به مردان مى‌گوید که زنان در خانه‌هاى شما مثل گلى لطیفند که باید نسبت به آنها با کمال ظرافت و دقّت رفتار کرد. زن، پیشکار شما و خدمتگزار شما نیست که خیال مى‌کنید کارهاى سنگین را باید به او محوّل کرد. این، مسأله‌ى مهمّى است.7

حال امروز خبرهایی به گوش می رسد از لحظه شماری گلستانی ها! برای معرفی اولین فرماندار زن. خبری که در دیگر استان ها نیز همچون سیستان و بلوچستان (+)نیز قبل تر شنیده شده، و شاید استان ما اولین هم نباشد(+). اما خنده دار ترین بخش این طنز، استفاده از زن بعنوان ابزاری برای جذب چشم های مسئولین به استان و صدایی برای بیان این مشکلات است!

«مطمئنا، انتصاب اولین فرماندار زن ترکمن در استان گلستان می تواند نگاه رسانه ای و مسئولین کشوری را به گلستان معطوف کند، تا به همین دلیل هم که شده بسیاری از مشکلات این منطقه دیده و شنیده شود، شک نکنیم که در آینده از این انتصاب در تاریخ نیز به نیکی یاد خواهد شد.»(+)

و باز هم پس از زن، قومیت و یحتمل پس از آن معتدل بودن و اصلاح طلب بودنش می شود نشانه افتخار استان گلستان. چه طنز های تلخی ...

البته نیک می دانم که معیار استاندار محترم استان گلستان، جناب دکتر صادقلو، از انتخاب خانم "مرجان نازقلیچی" برای سمت فرمانداری شهرستان ترکمن فقط و فقط شایسته سالاری(+) و به دلیل سوابق ایشان در فرمانداری و بخشداری شهرستان ترکمن بوده و امیدواریم به زودی، چه در گفتار و چه در عمل شان  این نگاه ابزاری به زن را در استان ریشه کن کنند و عرصه را برای عرض اندام طبل های توخالی که بجز صدا و هیاهو و انحراف چیزی در درون ندارند، ببندند. برای خانم نازقلیچی نیز، چه در صورت فرماندار شدن و چه در جاهای دیگر ایران اسلامی آرزوی موفقیت داریم.

انعکاس در: دانا، گلستان ما، قابوس نامه، عدالت خواهان گلستان، ساجدنیوز

پی نوشت:

1. دهه شصت و امام خمینی، سید مرتضی آوینی

2. آل عمران، 144

3. بیانات مقام معظم رهبری در جمع پرستاران، ۱۳۷۳/۰۷/۲۰

4. توبه، 71

5. بیانات مقم معظم رهبری در دیدار با بانوان نخبه، ۱۳۸۶/۰۴/۱۳

6. نهج البلاغه، نامه 31

7. بیانات در جمع زنان ارومیه، ۱۳۷۵/۰۶/۲۸

توصیه می شود بخوانید: 

زن ابزار نیست

رئیس جمهور: اشکالی ندارد که فرماندار زن داشته باشیم




۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۲ ، ۱۲:۱۵
امید رحیمی

آیت الله دکتر حسینی قزوینی، قهرمان امروز میدان "اثبات حقانیت شیعه" و سردار شپاه شیعه در مقابل لشکر کفر"وهابیت"

نکاتی در مورد ایشان:

1. حافظه ی بسیار قوی و تسلط علمی ایشان بر علم رجال بعلاوه برخورد بسیار متواضعانه و مؤدبانه ایشان باعث جذب بسیاری از افراد، از مذاهب مختلف به ایشان شده است.

2. با راه اندازی "شبکه جهانی ولایت" زیر نظر آیت الله مکارم شیرازی خدمت بزرگی به شیعه و همینطور اهل سنت کردند و خلاء بسیار بزرگی که در مقابل هجمه های رسانه ای وهابیت حس میشد را پر کردند.

3. "موسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر(عج)" هم در عرضه مجازی به همت ایشان تاسیس شده است.

4. قابل توجه کتابخوانان: ایشان بیش از 30000 جلد کتاب در کتابخانه شخصی خود دارند!

5. ایشان مناظرات متعددی نیز با علمای اهل سنت داشته اند(+)

6. شاگردان برجسته ای هم همچون استاد ابولقاسمی و یزدانی و روستایی و عباسی و ... تربیت کرده اند که آنها نیز در نوع خود اعجوبه ای به حساب می آیند، بخصوص استاد ابولقاسمی

پی نوشت:

- آرشیوی 180 قسمتی از برنامه های ایشان در شبکه جهانی ولایت موجود است

- علاوه بر آرشیو فوق یه آرشیو 128 قسمتی هم از برنامه های اساتید ابولقاسمی و یزدانی در شبکه ولایت موجوده

- علاوه بر موارد فوق، آرشیوی از ویژه برنامه هایی در خصوص وهابیت با نام "سراب وهابیت" بعلاوه برنامه هایی در خصوص امام زمان(عج) نیز موجود است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۲ ، ۰۰:۵۴
امید رحیمی

هر روز که میگذره بیشتر به این جمله شهید آوینی میرسم که میگفت:

در جمهوری اسلامی همه آزادند جز بچه حزب الهی ها ...

والسلام

پی نوشت: به بهانه درد و دل های مدیرمسئول همت نیوز(+)

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۲ ، ۱۳:۵۵
امید رحیمی

از جسدی که برگشت فقط یک جفت پوتین مانده بود

یعنی راه ادامه دارد هنوز ...

یعنی تقوا ...

و این تقوا یعنی اطاعت از حق، عمل به وظیفه و اطاعت، و این اطاعت نیز نتیجه ی ایمان است، ایمانی که خود نتیجه آزادی و آزادگی است و کسی که این عشق در دلش باشد دیگر جز عمل به وظیفه برایش مهم نیست. فقط می خواهد در حرکت باشد و پیش رود، آن طور که معشوقش می خواهد ...

برایش هیچ بن بستی وجود نداشته و ندارد. چون با شروعش به نتیجه رسیده است، و از آغازش نتیجه گرفته و حقش را بدست آورده

یعنی محرکش عمل به وظیفه بوده و نه احساسات و عواطف و هیجانات و هوی و هوس ها و حرف ها و جلوه ها

یعنی جز وظیفه محرکی نداشته ...

یعنی آنها با آغازشان رسیده اند و بعضی ها نیز با رسیدنشان پایان یافته اند

هفت شهر عشق را بعضی ها گذشتند و ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم ...

اما بیاد داشته باش

اگر می بینی با عمل به وظیفه آسوده نمی شوی، این نشانه ی شرک هایی است که پنهانی در دلت خانه کرده اند و علامت های بت هایی است که از درون و برونت تو را به حرکت وا داشته اند و به بن بست رسانده اند ...

پی نوشت:

1. برداشتی از "روش برداشت از قرآن"، استاد علی صفائی حائری(عین.صاد)

2. برای شادی روحش صلوات

3. مقاله ناصر نوبری در هفته نامه "9دی" راجع به توافقنامه ژنو توصیه می شود مطالعه شود

4. سایت "فرهنگ نیوز" فراموش نشود، در این برهوت حکم همان لنگه کفش معروف را دارد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۲ ، ۲۳:۴۹
امید رحیمی

پیازداغ فرهنگی

از کودکی پدرانمان به ما، پدرانشان به آنها و نیز پیشوایان حقیقی دینمان به آباء و اجدادمان آموخته اند که برای هرچیزی زکاتی است. برای رفاه نیکی با همسایگان و صله رحم، برای عقل تحمل نادان، در قدرت انصاف، در ثروت صدقه، زکات بدن روزه است و مکمل روزه نیز زکاتیست که پرداخته می شود و شرط مقبولیت آن، آنچنان که صلوات بر پیامبر تکمیل کننده نماز است و شاید آنچه کمتر بدان پرداخته می شود زکات دانش باشد که بهای آن آموختن است. شاید اگر منظور از دانش، سوادی باشد که در مکتب و مدرسه و دانشگاه به انسان می آموزند، بتوان راحت تر آموختن آن را درک کرد. اما شاید زکات حقایقی که در مطالعات پراکنده خود به آنها می رسیم  را نتوان به راحتی برای کسانی که این حقایق را دریافته اند شرح داد. به دلایلی متفاوت نظیر آنچه برای همه ماها اتفاق افتادهاست. اما چاره آن چیست؟ بجز نوشته های وبلاگ ها و مقاله های چاپ شده نشریات چطور می توان زکات این تفکرات را پرداخت؟ یکی از ساده ترین راه ها را می توان در معرفی کتب و مقالاتی که میخوانیم دانست. رفتاری که جای خالی آ را به سادگی می تواند در میان قشر دانشجو حس کرد. دانشجویانی که به راحتی می توانند دیگری را در خریدن گوشی موبایل و یا لپ تاپ مشابه آنچه او دارد متقاعد کنند و یا در برداشتن درسی با یک استاد و یا ... 

اما کدام یک از این دانشجویان تابحال کتابی را با آب و تاب برای دیگری معرفی کرده است که طرف مقابل مشتاق شود؟ پیاز داغی که همه جا به کار می رود(در گرفتن بودجه و امکانات برای تشکل ها، در کمک گرفتن برای مردم زلزله زده، در بودجه رفتن برای کارهای فرهنگی و ...) الا در معرفی کتاب. بیاییم کمی پیازداغ فرهنگی چاشنی معرفی کتاب هایمان کنیم. چه در وبلاگ های شخصی و چه در نشریات و چه در دیگر رسانه ها و مهم تر از همه در دیدارهای حضوری با دوستان و حتی غیرهمفکرانمان. حتی برای کسانی که کتابی نمی خوانند و تابحال چشمشان خطوط کتابی را نوازش نکرده و انگشتانشان گوشه برگه های کتابی را لمس نکرده است.

بعد نوشت:

1.در این ایام بعد از امتحانات با وجود مشغله های بسیار زیاد و کمبود وقت کتاب های بسیار خوبی را مطالعه کرده ام که در اسرع وقت بهمراه پیازداغ مربوطه ارایِه خواهم کرد.

2.سعی کنید پیازداغتون غذا رو شور یا بی مزه نکنه.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۱ ، ۲۱:۰۵
امید رحیمی
شاید در نگاه نخست یک کتاب تاریخی در نظر جلوه کند ولی واقع این است که این کتاب هیچ شباهتی به دیگر کتب تاریخی ندارد. نویسنده در عین پرداختن به نکات تاریخ زندگی محمدرضا پهلوی از دوران نشستن بر عرش تا کشیده شدن به زمین و حتی زیر فرش، همواره سعی داشته "رمان" بودن نوشته اش را حفظ کند.
در این کتاب طوری به حقارت یک پادشاه پرداخته شده که شاید کمتر کسی تا بحال با این صداقت در حوزه فرهنگ بدان پرداخته باشد.از مقالات و داستان های کوتاه مجلات گرفته تا سریال های صدا و سیما که حقا دو ریال بیشتر نمی ارزند و نام سریال برایشان سنگینی می کند.
رضا امیرخانی نیز در مورد این کتاب اظهار نظری کرده که شاید بیان آن در اینجا بعنوان یکی از اهالی فرهنگ و ادب خالی از لطف نباشد:
«شاه بی شین روایت گر لحظاتی از تاریخ ماست که به دلیل بی توجهی فرهنگی یگانه است. حال آنکه از این دست کتب دهها عنوان باید نگاشته می شد.در فضای امروزی شاه بی شین از آن جهت که بی نظیر است و یگانه،به شدت خواندنی است.»
همگان به خوبی می دانند نوشتن رمانی تاریخی با این ظرافت و صداقت از هر کسی در این اوضاع برهوت فرهنگی کشور ساخته نیست. پس باید قدر چنین کتاب ها و نویسندگانی همچون محمدکاظم مزینانی را دانست و تا حد امکان از آنها بهره جست.نویسندگانی که جای خالی آنها به شدت در دانشگاه ها حس می شود.دانشگاه هایی که هنوز هم که هنوز است برخی دانشجویان و حتی اساتیدش می گویند:«خدا بیامرزه پدر شاه رو ...»
شاه بی شین
پ.ن 1:شاه بی شین برگزیده نخستین جشنواره داستان انقلاب است که در بخش داستان بزرگسال، نخستین تجربه نویسنده در این حوزه محسوب می‌شود.
پ.ن2:بخش عمده ای از این کتاب به زبان روسی ترجمه شده و در مجلات روسیه به چاپ می رسد.(+)
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۱ ، ۱۲:۵۷
امید رحیمی

ترجیح میدم فقط بگویم "بدون شرح!"

شاید من معنی و مفهوم "حجاب مصونیت است، نه محدودیت" رو خوب نفهمیدم ...

نمی دونم ربطی داشت به این موضوع یا نه، ولی ناخودآگاه یاد این جملات افتادم:

مقام معظم رهبری:

«خانم هایی بودند که در عرف معمولی به آنها می گویند"خانم بدحجاب"؛ اشک هم از چشمشان دارد می ریزد.حالا چه کار کنیم؟ ردش کنیئ؟مصلحت است؟ حق است؟ نه، دل متعلق به این جبهه است؛ جان دلباخته به این اهداف و آرمان هاست.او یک نقصی دارد.مگر من نقص ندارم؟نقص او ظاهر است، نقصهای این حقیر باطن است؛ نمی بینند.«گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم  ***  آیا تو چنان که می نمایی هستی؟»

1

2

34

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۱ ، ۲۳:۳۵
امید رحیمی

از دور پیکر شهیدی را دیدم که آرام و زیبا روی زمین دراز کشیده و طاق باز خوابیده بود. سال هفتاد و دو بود و حدود ده سال از شهادتش می گذشت. نزدیک که شدم، از قد و بالای او تشخیص دادم که باید نوجوانی باشد حدود شانزده ساله.

بر روی پیکر؛ آنجا که زمانی قلبش در آنجا می تپیده، برجستگی ای نظرم را به خود معطوف کرد. جلوتر رفتم در حالی که نگاهم به پیکر استخوانی و اندام اسکلتی اش بود، و در گودی محل چشمانش، معصومیت دیدگانش را می خواندم، آهسته و با احتیاط که مبادا ترکیب استخوان هایش به هم بریزد، دکمه های لباس را باز کردم.

در کمال حیرت و تعجب، متوجه شدم یک کتاب و دفتر زیر لباس گذاشته بوده. کتاب پوسیده را که با هر حرکتی برگ برگ و دستخوش باد می شد، برگرداندم. کتابی که ده سال تمام، با آن شهید همراه بودهاست، کتاب فیزیک بود و یک دفتر که در صفحات اولیه آن بعضی از دروس نوشته شده بود. خودکاری که لای دفتر بود، ابهت خاصی به آنچه می دیدم  می داد. نام شهید بر روی جلد کتاب نوشته شده بود.

مسأله ای که برایم جالب بود، این بود که او قمقمه و وسایل اضافی همراه خود نیاورده و نداشت، ولی کسب علم و دانش آنقدر برایش مهم بوده که در بحبوبه عملیات کتاب و دفترش را با خود جلو آورده بود تاهرجا از  رزم فراغتی یافت، درسش را بخواند.

مرتضی شادکام

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۱ ، ۱۸:۳۸
امید رحیمی

بالاخره صدا و سیمای ما هم حرکتی کرد ...

رسانه ای داریم، رسانه ای ملی و شاید مالی!، همیشه در معرض انتقاد کسانی همچون من که چرا فلان کار را انجام نداده ای و یا چرا درفلان کار ضعیف عمل کرده ای و فلان کارت اشتباه بوده، ولی بد نیست در حرکت های خوبی هم که انجام می دهد تشکری ولو خشک و خالی بجا آوریم که شاید انگیزه ای شود برای ادامه ی این حرکت ها.

مستند «آرمیتا مثل پری» که امشب بعد از خبر ساعت 21 از شبکه یک سیما پخش شد یکی از همین حرکت ها تأثیرگذار و مثبت بود. مستندی 45 دقیقه ای که روایتی بود از دیدار مقام معظم رهبری از خانواده شهید داریوش رضایی نژاد. برنامه ای با کمترین هزینه ممکن و بسیار ساده ولی تأثیرگذار.

در اوضاعی که رسانه های داخلی سعی بر انجام وظیفه رسانه ای خود بوسیله بیان جملاتی از زبان مسئولین با مضمون عدم تأثیرگذاری تحریم ها بر زندگی و معاش مردم، و بی ربط دانستن این تحریم ها به گرانی ها و مشکلات اقتصادی اخیر دارند، پخش چنین برنامه هایی حرکتی جدید در فضای رسانه ای کشور است. شاید هیچ روشی مانند بیان آرمان هایی که موجب تحمیل این تحریم ها بر ملت ایران شد برای مردم ما شیرین تر نباشد. همین آرمان ها بودند که ملت ما را در هشت سال دفاع مقدس در بدترین شرایط اقتصادی و سیاسی و... سرپا نگه داشت و نتایج شیرینی مانند پیروزی در جنگی نابرابر در مقابل نیمی از جهان برای ما به ارمغان آورد. گنجی برای ما به یادگار گذاشت که تا عمر داریم از آن بهره می بریم و تمامی ندارد و حالا نیز در این کشاکش رسیدن به انرژی صلح آمیز هسته ای در جنگی دیگریم. اما این بار دشمن با توپ و تانک و بمب شیمیایی به مصافمان نیامده است، بلکه سلاحش چیز دیگریست ...

منِ ایرانی وقتی می بینم که کسانی همچون رضایی نژادها و احمدی روشن ها و ... و حتی آرمیتاهایی وجود دارند که در پایداری بر این آرمان ها از عزیزترین هایشان گذشتند، تحمل خریدن مرغ و گوشت و ... با قیمتی بالاتر و یا چند درصد تورمی بالاتر، حتی اگر فقط به دلیل تحریم ها بوده اند، برایم آسان می شود.

شاید به این بهانه تلاش های رسانه ای دشمنانمان در BBC و العربیه و ... خنثی شود. بهانه ای به نام آرمیتا ...

انعکاس این مطلب: رجا، مشرق، آزادی، هزارسنگر، صراط

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۱ ، ۲۳:۳۰
امید رحیمی

همیشه یه عده وجود دارن که نون رو به نرخ روز میخورن و واسه این کارشون هم بهونه بهتر از صحبتای رهبری پیدا نمیکنن و بیانات رو به دلخواه خودشون تفسیر میکنن یا یه قسمت مهمی رو انگار یادشون میره ...

نمی دونم کی گفته که وقتی امسال رو به سال «تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی» نامگذاری شد همش باید توی صدا و سیما و تموم رسانه های ملی دیگه( البته اگر بشه اسمشون رو رسانه گذاشت) بیست و سه ساعت از بیست و چهار ساعت شبانه روز رو به مردم بگن «آی مردم! کالای خارجی نخرید و محصولات ایرانی رو مصرف کنید ... » نمیدونم اون 50 درصد دیگه حرف رهبری که گفتن رو چرا نمیگن؟

شاید نمیدونن وقتی رهبری گفتن تولید ملی یا گفتن سرمایه ایرانی، نصف منظورشون هم با سرمایه داران و تولیدی های ایرانی بودن که به خودتون بیاین ... کالای با کیفیت بهتر تحویل مردم بدین. قیمت محصولاتتون رو پایین بیارید تا مردم خواه نا خواه به سمت محصولات شما گرایش پیدا کنن.

این دو قسمت حرف رهبری لازم و ملزوم همدیگه هستن. افزایش کیفیت کالاهای داخلی خود به خود باعث افزایش مصرف تولیدات ملی میشه. اینکه کیفیت کالاهای داخلی روز به روز پایین تر بیاد و قیمت ها هم روز به روز بالاتر بشه(به مسائل اقتصادی و افزایش قیمت هایی که جدیدا پیش اومده کاری ندارم و همون تورم عادی زیر 10% منظورمه) اونوقت رهبری به مردم بگن که کالای داخلی بخرید! اصلا با رهبری جور در نمیاد ...

نمیدونم رسانه هامون و در راس آنها هم صدا و سیما کی می خواد این قسمت رو پوشش رسانه ای بدن ؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۱ ، ۱۷:۴۲
امید رحیمی

باز هم پیغام بری دیگر ...

رمانی دیگر از رضا امیرخانی که به نظر من او بوسیله همین رمان هایش امیرخانی شد.

بعد از درخشش ارمیای امیرخانی و ادامه ی این درخشش در «بیوتن»، ولو کمرنگ تر از ارمیا، این بار او دست به دامان پیامبری دیگر شده است تا باز هم داستانی دیگر و شخصیتی دیگر بر پایه ویژگی های بارز این پیامبران الهی بنویسد. قیداری که به گفته نویسنده صفتش "مدارا"ی با مردمان است و به زیبایی هرچه تمام تر این ویژگی را در کتاب «قیدار» و شخصیت قیدار نمایان کرده است.

قیدار، رمانی که با مرسدسِ کوپه ی کروک آلبالویی متالیک شروع به حرکت کرده و با گاومیش دوازده سیلندر دور میگیرد و در نهایت با براق سپیدرنگ بالدار پایان می یابد. شخصیت گاراژداری جوانمرد که در تهران و جاده های ایران شهره ی خاص و عام است. کل داستان هم بر محوریت ازدواج قیدار با دختری ،به نوعی خطاکار و توبه کرده، بنام شهلا می چرخد که بسیاری از شخصیت های این داستان هم به شهلا وابسته است. در واقع به نوعی تمامی مفاهیم مد نظر نویسنده در قالب اتفاقات رخ داده برای قیدار و شهلا از حین عقد تا رفتن زیر یه سقف گنجانده شده است. 

برخی از دوستان قبل و حین مطالعه این کتاب گفتند این اثر امیرخانی نسبت به دیگر آثارش ضعیف تر است ولی من باز هم میگویم، امیرخانی است. شاید تغییر سبک ملایم رمان نویسی امیرخانی در این اثرش به گونه ی نوعی ضعف برای برخی خوانندگان آثارش نمایان شده باشد. رمانی که در آن امیرخانی هیچ اظهار نظر سیاسی! نکرده است و به جز پدری و پسرش، به هیچ شخصیت سیاسی دیگر نپرداخته است.

یکی از ویژگی های بارز این رمان بیان تفکرات شیعی و اسلامی به زبانی و به شیوه ای جدید باشد. بیانی که سرشار از جذابیت است. مانند وقتی که به ناصر اگزوز هدفش را از آچارکشی اتول های صفر کیلومتر پیش درویش مکانیک اینطور میگوید:

« ماشین هام را صفر می فرستم پیش درویش مکانیک، تا پیچشان را باز کند و دوباره با وضو ببندد، با نفس حقش سفت کند پیچ ها را از سر ... از کارخانه ی آلمانی اش بپرسی، هیچ خاصیتی ندارد این کار، اما وسط جاده و بیابان، بچه های گاراژ قیدار خاصیتش را بخواهند یا نخواهند، می فهمند ... اتول هم باید موتورش صدای « هو یا علی مدد» بدهد و چرخش به عشق بچرخد ...»

فکر کنم بیشتر از این چیزی نگم بهتر باشه، باقی رو خودتون تو کتاب بخونید بهتره ...


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۱ ، ۲۳:۵۰
امید رحیمی

همین تازگیا بود که با بچه ها یه سر رفتیم وادی رحمت. داشتیم همینجوری چرخ میزدیم که گفتیم یه سری هم به قطعه خونواده شهدا بزنیم. اولش که اون صحنه رو دیدم با خودم گفتم چه کار قشنگی کرده شهرداری تبریز. قبرهایی که روشون دو تا اسم بود. بعضی ها هم دو تا عکس. یکی مربوط به شهید و دیگری مربوط به مادر یا پدر شهید ...

اما یه کم که موندم به فکر فرو رفتم. شوکه شدم. دیدم این قطعه از وادی رحمت داره از قطعه شهدا هم بزرگتر میشه ...

یاد گنج جنگ افتادم. که واقعا گنج جنگ چیه؟ جز اینکه یه گنج بزرگ جنگ همین خانواده های شهدا هستن؟ ولی ما داریم از این گنج چه استفاده ای می کنیم. تازه بعد از اینکه از دستشون دادیم می فهمیم که پدر و مادر شهید هم شأن والایی دارن و به فکر می افتیم که یه گلزار خانواده شهدا هم کنار گلزار شهدا درست کنیم. اونم در معدود مواردی ...

تا الان همش می گفتیم شهدا شرمنده ایم ولی از این به بعد باید بگیم خانواده ی شهدا، شرمنده ایم ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۱ ، ۱۴:۳۳
امید رحیمی

«این رمان به قدری عریان از کار در آمده است که خودم هم خجالت می کشیدم همینطور لخت و عور روانه ی کوچه و بازارش کنم.

قصد داشتم سر فرصت، لباس شکیل و آبرومندی بر تنش بپوشانم و بعد ... »

شاید در ابتدا وقتی این جملات از مقدمه ی کتاب رو می خوندم فکر میکردم نویسنده داره با اغراق هنریش خواننده رو جذب کتابش میکنه یا به قول خودمون بازارگرمی میکنه ولی وقتی که تمومش کردم به صداقت سید مهدی شجاعی عزیز احسنت گفتم.

کتابی که به بهترین وجه ممکن تمامی عواملی رو که ممکنه ما رو از سرباز امام زمان بودن محروم کنه، در قالب عکس العمل های متفاوت افراد مختلف نشون میده. در قسمت دیگه ای از کتاب هم نویسنده با بهره گیری از تخیل فوق العاده ای که میتونه بسیار نزدیک به واقعیت باشه، سعی در تبیین این حقیقت داره که لازم نیست ما دنبال امام زمان بگردیم و بریم پیشش. فقط یک قدم کافیه. اگر اون یک قدم رو برداریم بقیشو آقا خودشون میان سراغمون ...

خدمت تمامی دوستان هم عرض کنم که اگر وقت گذاشتن و چند بار هم این کتاب رو خوندن ضرر نکردن ...

______________________________________________________________________________

چند حاشیه ی قابل توجه:

1. طرح جلد کتاب فوق العاد بود( البته به نظر بنده)

2. قیمت کتاب یکم بالاست. پیشنهاد میکنم اگر خریدیدش به دوستاتون هم بدید تا بخوننش.(البته خرید کتاب برای حمایت از بازار کتاب و نویسنده رو هم فراموش نکنید.)

3. توی کتاب به جز یک حکایت کوتاه که پیرزنی در اون حضور داشت، هیچ زن دیگه ای جزو شخصیت های داستان نیست( علتش رو از خود نویسنده بپرسید!)

4. از دوست عزیزی هم که این کتاب رو به من هدیه داد بی نهایت متشکرم.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۱:۳۹
امید رحیمی

واقعاً نمی‏دانید چه لذتی دارد وقتی سیاهی چادرم، دل مردهایی که چشمشان به دنبال خوش‏رنگ‏ترین زن‏هاست را می‏زند.

نمی‏دانید

چقدر لذت‏بخش است وقتی وارد مغازه‏ای می‏شوم و می‏پرسم: آقا! اینا قیمتش چنده؟ و فروشنده جوابم را نمی‏دهد؛ دوباره می‏پرسم: آقا! اینا چنده؟ فروشنده که محو موهای مش‏کرده زن دیگری است و حالش دگرگون است، من را اصلاً نمی‏بیند. باز هم سؤالم بی‏جواب می‏ماند و من، خوشحال، از مغازه بیرون می‏آیم.

نمی‏دانید؛

واقعاً نمی‏دانید چه لذتی دارد وقتی مردهایی که به خیابان می‏آیند تا لذت ببرند، ذره‏ای به تو محل نمی‏گذارند.

نمی‏دانید؛

واقعاً نمی‏دانید چه لذتی دارد وقتی شاد و سرخوش، در خیابان قدم می‏زنید؛ در حالی که دغدغه این را ندارید که شاید گوشه‏ای از زیبایی‏هاتان، پاک شده باشد و مجبور نیستید خود را با دلهره، به نزدیک‏ترین محل امن برسانید تا هر چه زودتر، زیبایی خود را کنترل کنید؛ زیبایی از دست رفته‏تان را به صورتتان باز گردانید و خود را جبران کنید.

نمی‏دانید؛

واقعاً نمی‏دانید چه لذتی دارد وقتی در خیابان و دانشگاه و... راه می‏روید و صد قافله دل کثیف، همره شما نیست.

نمی‏دانید؛

واقعاً نمی‏دانید چه لذتی دارد وقتی جولانگاه نظرهای ناپاک و افکار پلید مردان شهرتان نیستید.

نمی‏دانید؛

واقعاً نمی‏دانید چه لذتی دارد وقتی کرم قلاب ماهی‏گیری شیطان برای به دام انداختن مردان شهر نیستید.

نمی‏دانید؛

واقعاً نمی‏دانید چه لذتی دارد وقتی می‏بینی که می‏توانی اطاعت خدایت را بکنی؛ نه هوایت را.

نمی‏دانید؛

واقعاً نمی‏دانید چه لذتی دارد وقتی در خیابان راه می‏روید؛ در حالی که یک عروسک متحرک نیستید؛ یک انسان رهگذرید.

نمی‏دانید؛

واقعاً نمی‏دانید چه لذتی دارد این حجاب!

خدایا! لذتم مدام باد.(زهرا قدیانی‏)

 

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۰ ، ۱۷:۱۰
امید رحیمی

« بچه ها مشغول شده اند. کاظم محمدی،حمید تیموری، حاج یوسف تاجیک اسماعیلی. همه در حین راه رفتن تیمم می کنند و در حین راه رفتن نماز می گذارند. حتی «شیخ تاجیک قشقایی» که پیش نماز گردانمان است، نمی ماند و در حین راه رفتن نماز می خواند که اگر این گونه نبود از راه می ماند. چنانچه عده ای ماندند. غافل از اینکه نماز برای رفتن است نه ماندن.آنها ماندند تا با آب وضو بگیرند و سر فرصت مهرشان را روی زمین بگذارند، اذان و اقامه شان را بگویند و با آسودگی خاطر نمازشان را بخوانند. ولی وقتی سر از سجده برداشتند غافله رفته بود. عده ای شان که زرنگ بودند توانستند دوباره خودشان را به قافله برسانند ولی بقیه سرگردان شدند و بازگشتند. گویی یادشان رفته بود نماز یعنی چه؟ » 

جنگ پابرهنه، رحیم مخدومی

واقعا نماز برای رفتن است یا برای ماندن؟ روزه برای رفتن است یا برای ماندن؟ حج برای رفتن است یا برای ماندن؟ و ...


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۰ ، ۰۲:۱۹
امید رحیمی
قبل از هر چیز باید از تمامی دوستان بخاطر این غیبت نسبتا طولانی عذر خواهی کنم. فقط می تونم بگم که سرم حسابی شلوغ بود و البته می دونم که اینا همش بهونست.خلاصه اینکه دوباره در خدمت دوستان هستم.

و اما امروز ...

بدون مقدمه شروع می کنم. لطفا به ادامه مطلب برید.


۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۰ ، ۲۲:۲۹
امید رحیمی
اینم یه سفرنامه از بازدید من و دوستان از یه نمایشگاه بین المللی کتاب و مشکلاتی که وجود داشت.
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۰ ، ۲۲:۱۲
امید رحیمی

اینم یه سوغاتی از طرح ضیافت و حاج آقا پناهیان خدمت همه‌ی دوستان تا بدونن که طرح ضیافت اونقدرا هم کم‌محتوا نبوده.

انشاءالله که مؤثر واقع بشه و غریزه‌ی رسانه‌ای بعضی از دوستان رو بیدار کنه !

متن کامل در ادامه مطلب

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۰ ، ۱۹:۳۳
امید رحیمی