صبح امید

اندکی صبر سحر نزدیک است

صبح امید

اندکی صبر سحر نزدیک است

صبح امید

شعر، تا شاعر از خویش نرسته است، حدیث نفس است و اگر شاعر از خود رها شود، حدیث عشق است. پس نه عجب اگر شعر و شمشیر و عشق و پیکار با هم جمع شود ...
که کار عشق، یاران، لاجرم کربلایی است.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۲۷ مطلب با موضوع «فرهنگی» ثبت شده است

بخاطر غیبت دوهفته‌ای که داشتم یه عذرخواهی به همتون بدهکارم.درگیر طرح پرمحتوای ضیافت اندیشه‌ی تکمیلی تو  دانشگاه فردوسی بودم.می‌دونم تو این دو هفته بهتون خیلی سخت گذشت، چون که نمی‌تونستید پست جدیدی تو ایران سرای امید بخونید(اعتماد به نفس فوق‌العاده از مهارت‌های کسب شده در طرح ضیافت !!! )

و اما بپردازیم به کار رسانه‌ای.طرح ضیافتی رو که دو هفته درگیر کلاساش و تکالیفش و مسابقاتش بودم علیرغم کم و کاستی‌هایی که داشت اما از اساتیدی که اومدن چیزای خوب زیاد ی هم می‌شد یاد گرفت.الان نمیتونم بهتون بگم استادا چی گفتن که اگه با فونت صفر بنویسم وبلاگ پر میشه! اما برداشت خودمو از کار رسانه‌ای واستون می‌گم.منظورم هم از رسانه همین وبلاگ، وبسایت، شبکه‌های تلویزیونی، نشریات و ... که فکر می‌کنم دوتای اول واسمون از بقیه مهم‌تر باشن.

به نظر بنده‌ی حقیر برای کار رسانه‌ای باید به دو موضوع مهم توجه کرد.محتوا برای اینکه مخاطب وقتش پای رسانه تلف نشه و جذابیت تا بتونین واسه رسانه‌تون مخاطب جذب کنین و از وقتی که برای انتشار رسانتون گذاشتید پشیمون نشید و حداکثر استفاده رو ازش ببرید.صحبت کردن در مورد محتوا کار من نیست؛ کار اساتیده.اما جذابیت.بهتره یه مثال بزنم از خودم.

اگر یه وبلاگ آخر محتوا و علم و دانش و فضیلت هم باشه و بهترین پست‌ها رو داشته باشه اما یه متن خیلی طولانی و  نسبتا سنگین توش باشه من که حوصله نمی‌کنم بخونمش.بعضی وقتا هم تا وبلاگو باز کنم و ببینم چنین وضعیه در همون دم نخست می‌بندمش(با عرض پوزش از دوستانی که مطالب اینچنینی تو وبلاگاشون میذارن) حالا اگه یه قالب قشنگ با ترکیب رنگ جالب با یه هدر جالب و جذاب توش باشه شاید چند دقیقه‌ای توش بمونم و یکم از مطالبشو به بهونه‌ی ظاهرش بخونم.اگه متنش هم یکم جذاب باشه( مثلا ادبی باشه یا توش از طنز استفاده شده باشه و ...) بقیشو هم شاااااااااید خوندم.بعضی وقتها هم بخاطر عکس‌هایی که تو پست‌هاشون میذارن یکم بیشتر تو وبلاگا می‌مونم.

نکته‌هایی رو که قراربود بگم تا حدی تو همون مثال گفتم.فکر می‌کنم تنها یا عمده کار رسانه‌ای ما هم همین وبلاگ و وبسایت باشه و رسانه‌های سمعی بصری زیاد به کارمون نیاد.اگه سوالی داشتید در خدمتم ...

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۰ ، ۰۰:۵۵
امید رحیمی


خوانندگان محترم و طرفدارای پر و پا قرص مجموعه‌ی سهندنامه بازم سلام.در این قسمت به ادامه‌ی مصاحبه با آقایان   دکتر سهندلو و دکتر سهندزاده توجه کنید.

ـ خوب جناب دکتر سهندلو بعنوان اولین سؤال و بدون مقدمه میشه تعریفی از یک دانشجو برای خوانندگان اراىٔه بفرمایید؟

ـ بله ...باید عرض کنم که نظر بنده دانشجو در حدی نیست که بشه تعریفش کرد ولی چون تعریف‌های زیادی واسه دانشجو وجود داشت من هم تصمیم گرفتم یه تعریف بدست بیارم که به این صورت است:« دانشجو موجودی است از جنس آدمیزاد، می‌خورد و می‌آشامد و نفس‌ می‌کشد.تنها کار او هم کلاس رفتن و درس خواندن است و لاغیر»

ـ جناب سهندزاده میشه شما هم تعریفتونو از دانشجو برای ما بگید؟

ـ منم با دکتر سهندلو موافقم اما در تعریف من دانشجو یک کار دیگر هم می‌کند آن هم «دردسر درست کردن برای مدیر دانشگاه» است.

ـ یعنی به نظر شما دانشجو هیچ کار دیگه‌ای انجام نمی‌ده؟ پس تکلیف جنبش دانشجویی فعالیت‌های فرهنگی و فعالیت‌های ورزشی و ... چی میشه ؟ تشکل‌های دانشجویی چطور؟

ـ (دکتر سهندلو): ای آقا؛ انگار بنده رو دست کم گرفتید. در دانشگاهی که من مدیرش باشم، تمامی جنبش‌های دانشجویی با کمک سربازان آماده به خدمت نیروی حراست از نطفه خفه خواهد شد.قبل از اینکه هر گونه فعالیتی شکل بگیره.البته باید بگم که بنده دو نوع حراست در دانشگاه بوجود خواهم آورد، یکی بعنوان حراست اطلاعاتی برای شناسایی دانشجویانی که اعمالی به جز آنچه در تعریف دانشجو ذکر شد انجام دهند، ودیگری برای اعمال زور روی دانشجویان شناسایی شده.تشکل دانشجویی هم که معنی و مفهوم نداره. مشخصه که باید تعلیق بشه.

ـ آقای دکتر سهندلو که ما رو شگفت‌زده کردن با این دانشگاه شبیه به پادگان.میشه شما(دکتر سهندزاده)هم نظرتونو در این باره بگید؟

ـ باید خدمتتون عرض کنم که اینجانب کاملأ با خشونت مخالفم.حراست دانشگاه که نباید کاری به کار دانشجو داشته باشه. من برای دانشگاه خودم از روش سورپرایز دانشجو استفاده می‌کنم.موضع بنده هم در مورد تشکل‌های دانشجویی به دو صورته.اگر تشکل کاری رو که ما و دوستانمون بگیم انجام بده، میذاریم بمونه و در غیر اینصورت یا کاری می‌کنیم که از کار کردن در تشکل پشیمون بشن(با هماهنگی با برخی اساتید محترم در نمره دادن و برخی کارهای دیگه که سِکرِته) و در نهایت تعلیق.

ـ میشه راجع به روش سورپرایز دانشجو توضیحاتی بدین؟

ـخوب در این روش به محض اینکه دانشجو اعمالی که دردسر ساز باشه مثل اعتراض به دانشگاه، انتقاد از مسىٔولین دانشگاه و دوستانشون، انواع جنبش های دانشجویی و ... انجام بده، یهو با تعلیق از یک تا 8 ترم و در برخی موارد با اخراج مواجه میشن و این یعنی یه سورپرایز واقعی.

(توضیح از بنده‌ی نویسنده: از اونجایی که می‌دونم شما خوانندگان عزیز اصلا حوصله‌ی خوندن متن طولانی رو ندارید، ادامه‌ی این مصاحبه و قسمت پایانی رو در قسمت بعد بخونید)

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۰ ، ۲۳:۲۰
امید رحیمی

با سلام خدمت همگی دوستان.چه سهندی و چه غیر سهندی.حتما همتون ماجرای انتخابات سرنوشت‌ساز استان آذربایجان میانی رو تو قسمت قبل خوندید.حتما سؤالاتی تو ذهنتون پیش اومده.شاید یکیشون این باشه که این کاندیداها چه طرح و برنامه‌هایی برای دوره‌ی ریاست دانشگاه صنعتی سهند دارند.به همین دلیل ما امروز از دکتر سهندلو و دکتر سهندی‌زاده دعوت به عمل آوردیم تا گزیده‌ای از برنامه‌های  خودشونو واسه‌ی ما شرح بدن.

ـ سلام آقایون دکتر.لطفا اول خودتونو معرفی کنید و از برنامه‌هاتون واسه ما بگید.اول کدومتون شروع میکنید؟

ـ اول من ...

ـ نه من زودتر ثبت‌نام کردم!

ـ نه من زودتر رسیدم اینجا!

ـ نخیر من باید اول شروع کنم.نذار بگم دیروز کجا و با کی بودیا ...

ـ جرأت داری بگو تا منم بگم دیروز تو خونتون کی رو دیدم ...

ـ ــــــــــ «به دلیل برخی شىٔونات این قسمت‌ها سانسور شده.شمای خواننده بر من نگارنده ببخشید»

ـ آقایون دعوا نکنید.من یه راه حل دارم.گل یا پوچ! هر کسی برنده شد اون اول شروع می‌کنه !

«بعد از مسابقه‌ی گل یا پوچ دکتر سهند لو موفق شدند گل را پیدا کرده و آغاز کننده‌ی مصاحبه(شاید هم مناظره) باشند.»

ـ خوب دکتر سهندلو میشه خودتونو معرفی کنید؟

ـ با سلام خدمت خوانندگان عزیز و به کوری چشم بازندگان، بنده سهند سهندلو هستم فارغ‌التحصیل فری یونیورسیتی واحد مرکزی روستای دکترلر در مقطع دکتری رشته‌ی زبان و ادبیات گینه‌ی بیساىٔو.

ـ میشه در مورد دانشگاهتون توضیحاتی بدید و بگید تو کدوم کشوره؟ تو گینه‌ی بیساىٔو؟

ـ ای آقا.شما چرا نمی‌فهمید.فری‌یونیورسیتی همون دانشگاه آزاده دیگه ...

ـ ببخشید جناب دکتر.خب جناب دکتر بعنوان اولین سؤال میشه ابتدا د مورد ابهاماتی که در مورد خریداری شدن مدرک دکتری شما وجود داره، توضیحاتی برای خوانندگان ما بدید؟

ـ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ «از بیان این قسمت‌ها نیز معذوریم»

ـ آقا اینا همش واسه اینه که طرفدارای منو گمراه کنند.همشو تکذیب می‌کنم.

بسه دیگه.خسته شدم.من به کارهای سنگین عادت ندارم.بقیشو از این سهندی‌زاده بپرسید.

ـ بله.دکتر سهندی‌زاده میشه شما هم خودتونو معرفی کنید.

ـ منم خدمت خوانندگان عزیز سلام عرض می‌کنم و قبل از هرچیزی اعلام می‌کنم که تو مسابقه‌ی گل یا پوچ تقلب شده بود.به هر حال ...من   سهند سهندی‌زاده هستم.صاحب بزرگترین سوپرمارکت شهر سهند.

ـ خب دکتر سهندی‌زاده میشه کمی از انگیزتون برای ریاست دانشگاه بگید؟

ـ خوب من دلایل زیادی برای این کار دارم.اول این که الانه مد شده همه‌ی مدیرا چند تا شغل داشته باشن.دیدم افت داره که فقط یک جا مدیر باشم.گفتم بیام رىٔیس دانشگاه بشم که خیلی هم کلاس داره.

ـ مدیر؟ شما مگه جای دیگه‌ هم مدیر هستید؟

ـ بله آقا.بنده ریاست امور بین‌الملل سوپرمارکت‌های سهند رو هم بر عهدا دارم.آقا واسه منم بسه دیگه.از کت و کول افتادم.منم طاقت کار سخت و طاقت‌فرسا ندارم.

ادامه‌ی مصاحبه در قسمت بعد

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۰ ، ۱۲:۳۷
امید رحیمی

بنا بر گزارش خبرگزاری رسمی استان  آذربایجان میانی( شامل شهرهای اسکو،‌خسروشهر،‌کندوان و به مرکزیت سهند)، سهنا، از این پس رؤسای تمامی دانشگاه‌های این ایالت خودمختار به صورت انتخابات همه‌جانبه(برگرفته از دموکراسی ناب) و توسط مردم این استان صورت می‌گیرد.به گفته‌ی مهندس سهندچی، مسؤل برگزاری انتخابات، رای‌دهندگان هیچگونه محدودیتی ندارند.آحاد مردم از نوزادان یک‌ماهه و حتی یک‌روزه گرفته تا پیرمردها و پیرزن‌های 140 و 150 ساله می‌توانند در این انتخابات سرنوشت‌ساز شرکت کنند.ایشان خاطر نشان کردند عده‌ای از افراد نیز، به دلایلی که خود مهندس سهندچی در طول تحقیقات به آنها دست یافته، حق شرکت در این انتخابات را ندارند که به شرح زیر می‌باشند:

1.دانشجویان تمامی دانشگاه‌های استان آذربایجان میانی(آخه دانشجو که صلاح خودشو نمی‌دونه.مگه دانشجو از دموکراسی چیزی می‌فهمه که تو این انتخابات شرکت کنه.دانشجو فقط باید درسشو بخونه و دیگر هیچ ... )

2.اساتید و هیات علمی دانشگاه‌های استان آذربایجان میانی(اصلا چه معنی داره استاد تو کارای دانشگاه دخالت کنه.استاد فقط باید درس بده و بره کارگاه و آزمایشگاه)

ایشان همچنین افزودند: در خصوص امر خطیر بومی‌سازی علم، تصمیمات مهمی در این استان اتخاذ شده است که مهم‌ترین آنها حذف شرایط دست و پاگیر مانند مدرک تحصیلی، سابقه‌ی مدیریت، سابقه‌ی کار علمی و هزاران قانون دیگر و لحاظ کردن تنها یک شرط برای کاندیداتوری ریاست دانشگاه‌ها می‌باشد و آن هم بومی این استان بودن است.بطور مثال کاندیداهای ریاست دانشگاه صنعتی سهند عبارتند از:

1.دکتر سهندلو(شایعاتی مبنی بر خریداری شدن مدرک دکترای ایشان وجود دارد ولی از آنجایی که مدرک تحصیلی از شرایط کاندیداتوری نیست ما هم باور نکردیم)

2.دکتر سهندی‌زاده(ایشان دکتر نیستند ولی چون گاهی بچه‌های محل را از آمپول می‌ترساند اهالی محل او را دکتر صدا می‌زنند )

3.دکتر سهندپور( ایشان آمپول‌زن محل هستند و از دکتری فقط مدرکش را ندارد)

4.دکتر سهندیان(ایشان نه مدرک دکتری خریده و نه حتی مدرکی داره و در هیچ جایی هم او را دکتر صدا نمی‌زنند و مسؤل انتخابات «مهندس سهندچی» واژه‌ی دکتر را در فرم ایشان اضافه نمودند)

که همگی چهره‌هایی نام‌آشنا از فرزندان این آب و خاک(البته بنده‌ی نگارنده تو قسمت آب مشکل دارم چون در این مدتی که اینجانب در استان آذربایجان میانی به حرفه‌ی خبرنگاری و نویسندگی مشغولم آبی با حجم بیشتر از یک سطل ندیده‌ام.شمای خواننده می‌توانید این را یک خرق عادت ادبی بحساب بیاورید.) هستند.

منتظر قسمت‌های بعدی باشید ...

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۰ ، ۱۸:۱۴
امید رحیمی

سلام دوستان

امروز می‌خوام واستون از جهاد بگم.از وسعتش، از اهمیتش، از عظمتش.واژه‌ای یا بهتره بگم مفهومی که توی کشور ما تقریباً از بعد جنگ هشت ساله با عراق فراموش شده.نمی‌خوام واستون بگم جهاد اسم مصدر از ریشه‌ی جهده و فلسفش چیه.نمی‌خوام تفسیر آیه‌ «والذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سُبُلنا» یا «ان الذین آمنوا و الذین هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله ...» رو بگم یا بگم پیامبر(ص) و دوازده تا امام(ع) درباره‌ی جهاد چقدر حدیث گفتن و چقدر روش تأکید کردن.گفتن این چیزا کار من نیست.من فقط می‌تونم حرف دلمو بزنم.می‌تونم به زبون خودم مفهوم جهادو بگم.اون چیزی که تا حالا خودم از جهاد فهمیدم رو بگم.حالا کم یا زیاد ...

خوب از اینجا شروع می‌کنم.اولین چیزیکه با شنیدن کلمه‌ی جهاد تو ذهنتون میاد چیه؟ یا بهتره بگم اولین کسی که تو ذهنتون میادکیه؟ بذارین جوابشو خودم بگم.اول از همه اگر از خودم بپرسین میگم جهاد اقتصادی و حاج عبدالله والی.یه معلم تاریخ یا معارف یا یه روحانی میگه پیامبر(ص) مجاهدتاش، امام علی(ع) و یتیمای کوفه، امام حسین(ع) و کربلا.اگه از یه بازاری یا یه دکتر یا مهندس بپرسی میگه هشت سال جنگ و شهدا و فهمیده و همت و باکری و ... اگه از یه دانشجو بپرسی میگه بسیجی(البته از نوع واقعیش) و اردوی جهادی.حتی اگه از یه آمریکایی یا اسراىٔیلی بپرسی میگه جوونای فلسطینی و حزب‌الله.پس ازهرکسی که بپرسیم یه اسوه یا نمونه‌ی جهاد دم دست داره.پس مشکل ندیدن و نشناختن مجاهد نیست.

مشکل از نشناختن خود جهاده و از ندونستن اهمیتش.حتی اون کسایی هم که تا حالا قصد داشتن قرآنو تحریف کنن(که نتونستن) تو تحریفشون فقط آیه‌های مربوط به جهادو حذف کرده بودن.این یعنی اهمیت جهاد واسه مسلمونا.مشکل اینه که ما هنوز درک نکردیم جهاد از جنس فرهنگه.باید جزىٔی از فرهنگمون باشه.باید مثل یه روح تو تن اجتماع باشه، توی تموم فعالیت‌ها، توی تموم مناسبات.تو اقتصاد، تو سیاست، تو ورزش، تو علم و دانشگاه و ... و حتی تو ازدواج و خانواده.

اگه صنعتمون جهادی بود الان این همه بیکار نداشتیم.اگه ورزشمون جهادی بود تا حالا تیم فوتبالمون اینقدر تو جام جهانی درجا نزده بود.اگه حتی ازدواجا و زندگی‌های مشترک یکم چاشنی جهاد داشتن الان آمار طلاق این رقم فعلی که هست، نبود.حتی اگه حجاب تو کشورمون جهادی بود این وضع کنونی پیش نمیومد.البته جهاد توحجاب نه به صورتی که نیروی انتظامی داره تو این طرح‌های جهاد فصلی حجاب و امنیت اجتماعی انجام می‌ده.این نوع جهاد نیروی انتظامی واسه جاهای دیگست که گفتن جاش کار من نیست.

خلاصه‌ی کلامم اینکه تا وقتی ما جوونای این مملکت تفکر جهادی نداشته باشیم و جهادی کار نکنیم، نمی‌تونیم انتظار پیشرفت داشته باشیم.فقط با روحیه‌ی جهادیه که میشه ره صد‌ساله رو یک شبه طی کرد.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۰ ، ۱۱:۴۴
امید رحیمی

آیا تا بحال به شرایط ارتقای علمی استادان در ایران توجه کرده‌اید؟ اگر استادی در داخل بخواهد ارتقا پیدا کند، باید مرجعی در خارج از کشور صلاحیت علمی او را تایید کند.هیچ کس مخالف داوری نیست، اما باید مرجع داوری در داخل تعریف شود.هیچ کس مخالف انتشار مقاله به زبان انگلیسی یا زبان‌های دیگر نیست، اما این کار نباید به عنوان داور تلقی شود.طبیعی است که اصحاب اندیشه تمایل دارند تا آثار خود را به صورت مستقیم یا غیر مستقیم به زبان های مختلف ترجمه و منتشر کنند.

این اوج وادادگی است.جامعه به این شکل رشد نمی‌کند.مگر آمریکا وقتی می‌خواهد توسعه علمی داشته باشد به این معیارهای خارجی توجه می‌کند؟ خودش است و نیازهای خودش.در یک نظامی تعریف شده پاسخگو به نیازهای آن است.

نباید فقط به وجه آموزشی پرداخت، وجه تولیدی را باید مقدم دانست.در این بین سخن از نوآوری ابداعی است که در وجه تولیدی دانشگاه تبلور می‌یابد.بطور مثال می‌گویند، فرد برای ارتقا باید در مجله‌های علمی پژوهشی مقالاتی به چاپ رسانده باشد.این معیار بدی نیست، اما تنها معیار نمی‌تواند باشد.بسیاری از مقالات هستند که در مجله های علمی پژوهشی به چاپ رسیده‌اند، اما ارزشی علمی ندارند و برعکس بسیاری  از مقالات هستند که در مجلات علمی پژوهشی به چاپ نرسیده‌اند، اما ارزشی علمی دارند.

نکته‌ی دیگر پژوهش محوری است.آن کسی می‌تواند ارتقا پیدا کند که پژوهش علمی داشته باشد.در حالی که قواعدی که امروز در دانشگاه های ما برای ارتقا تعریف شده است، بیش از آن که پژوهشی باشد، آموزشی است از جمله همین چاپ مقاله در مجلات علمی پژوهشی در حالی که در خارج اصل مقاله داوری می‌شود نه مجلات.در ایران مشاهده می‌شود  این مجلات در اختیار و انحصار عده‌‌ی خاصی قرار می‌گیرد و آنها برای ارتقای خودشان از آن استفاده می‌کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۰ ، ۰۴:۲۳
امید رحیمی

اگر قرار باشد از بین خرده نظام ‌های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جایگاهی برای دانشگاه تعیین کنیم، این جایگاه را باید به طور عمده در خرده نظام فرهنگی جست و جو کرد.یعنی جایگاهی که از طریق نظام ارزشی و هنجاری و تولید دانش و اطلاعات بر سایر خرده نظام‌ها نظارت و کنترل دارد.البته باید دقت داشت که تمام جایگاه خرده نظام فرهنگی در نظام عمومی کنش منحصر به دانشگاه نیست، می‌توانیم علاوه بردانشگاه به حوزه و سایر مراکزی که فکرساز و فرهنگ‌ساز هستند نیز اشاره کنیم.اما به هرحال جایگاه دانشگاه یک جایگاه فرهنگی است.

کار ویژه نظام فرهنگی کنترل و نظارت از طریق تولید دانش و اطلاعات است و بدین وسیله نقش یک ترموستات را ایفا می‌کند.اگر خرده نظام‌های اقتصادی و سیاسی انرژی یک نظام را تامین می‌کنند، ترموستات فرهنگی یک نظام میزان انرژی را معلوم می‌کند.اما آیا واقعا کارکرد دانشگاه کارکرد فرهنگی است؟ آیا الگوی لازم برای سایر خرده نظام‌ها را فراهم می‌کند؟ آیا انطباقی با ساخت شغلی ما دارد؟ آیا تولید دانش می‌کند؟ آیا نیروی انسانی لازم برای انطباق با محیط را تربیت می‌کند؟ آیا نیروی انسانی را که تربیت می‌کند متناسب با نیازهای جامعه ما هست؟ آیا اصلا این نظام آموزشی ما فرهنگی است؟

اگر علم در غرب، حال با هر مبنایی، رشد می‌کند، به دلیل آن است که فرهنگی شده است، در زیست‌جهان مردم ریشه دوانده است.اما شما دانشگاهیان هنوز در زیست‌جهان مردم ریشه ندوانیده‌اید.هنوز جزیی از فرهنگ مردم نشده‌اید.مردم شما را خودی نمی‌دانند.چرا؟ چرا مردم وقف مدرسه می‌کنند، اما وقف دانشگاه نمی‌کنند؟چون احساس غربت و شکاف می‌کنند.

دانشگاه‌ها آزادی عمل ندارند.مسئله‌ای در کل جامعه ما وجود دارد بنام تمرکز گرایی در اداره و مدیریت کشور.تهران برای کل کشور تصمیم می‌گیرد.چرا دانشگاه‌ها خود نمی‌توانند دانشجو بگیرند؟ باید رقابتی بین دانشگاه‌ها باشد.افرادی در تهران نشسته‌اند و برای کل کشور تصمیم می‌گیرند و این تنهادر دانشگاه نیست، کل نظام مدیریتی کشور اینچنین است.

وزیر رؤسای دانشگاه‌ها را انتخاب می‌کند، رؤسای دانشگاه‌ها، معاونان خود و رؤسای دانشکده‌ها را انتخاب می‌کنند.رؤسای دانشکده‌ها معاونان خود را انتخاب می‌کنند.در این بین اعضای هیئت علمی چه کاره‌اند؟ چه مشارکتی دارند؟ این همان وجه سیاسی و جایگاه استاد در سلسله مراتب اجتماعی جامعه در بعد سیاسی آن است.دو وجه دیگر آن مربوط به جایگاه و مرتبط استاد در نظام رتبه‌بندی اقتصادی و منزلت شغلی و میزان حیثیت و پرستیژ او در جامعه است.تا چا اندازه استاد در اداره کشور دخالت داده می‌شود؟ دخالت در امور کشور پیشکش، اما ایا در داخل خود دانشگاه دستی دراز می‌شود؟ تصمیمات کلیدی دانشگاه را استادان می‌گیرند؟ ژاپن وقتی می‌خواهد خیزش بزرگی برای تولید علم بردارد و از مصرفی بودن خارج شود، اول کاری که می‌کند این است که مجمعی در دانشگاه‌ها تاسیس می‌کند که استادان بالاجبار در تصمیمات کلیدی مشارکت کنند.این به استاد انگیزه می‌دهد.

دانشگاه باید استقلال نسبی و آزادی عمل داشته باشد.در این صورت است که جلوی بسیاری از تمرکزگرایی‌های متداول گرفته می‌شود.یک نظام متمرکز در کنکور درست می‌شود ولو به اسم عدالت.دانشجوی چابهاری به تهران کشانده می‌شود و بعد از آشنایی با محیط تهران، دیگر حاضر نیست به چابهار برگردد.در واقعع با این نظام متمرکز تمام خلاقیت‌ها، نوآوری‌ها و اطلاعات به سمت تهران جذب می‌شود و این واقعیت تلخی است که در جامعه ما حاکم بوده و هست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۰ ، ۰۱:۲۵
امید رحیمی