صبح امید

اندکی صبر سحر نزدیک است

صبح امید

اندکی صبر سحر نزدیک است

صبح امید

شعر، تا شاعر از خویش نرسته است، حدیث نفس است و اگر شاعر از خود رها شود، حدیث عشق است. پس نه عجب اگر شعر و شمشیر و عشق و پیکار با هم جمع شود ...
که کار عشق، یاران، لاجرم کربلایی است.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

جناب آقای دکتر غلامحسین الهام

سلام علیکم؛
این روزها ملت انقلابی و بصیر ایران اسلامی در آستانه مرحله ای مهم و تاریخ سازی قرار گرفته است، که رهبر انقلاب از آن با عنوان پیچ بزرگ تاریخی یادکرده اند.
انتخابات همواره در نظام ما از اهمیت زیادی برخوردار بوده‌ است، اما انتخابات ریاست جمهوری یازدهم از جهات گوناگون اهمیت مضاعفی نسبت به دوره های قبل برخوردار است.
یکی از دلایل این اهمیت تلاش بی سابقه قدرت‌های خارجی و احزاب سیاسی برای روی کار آوردن مهره ای غیر انقلابی است ؛ ملت ایران با وجود تمامی نقدهایی که بی بغض و دلسوزانه به دولت وارد است، شاهد حرکتی رو به جلو بود ملت ایران اثبات کرد که «ما می‌توانیم» تنها یک شعار نیست. ایرانیان مردی از جنس مردم و کابینه ۷۰ میلیونی را به واقع درک کردند.
اما امروز شاهد آن هستیم که خطرات بسیاری گفتمان سوم تیر را تهدید می‌کند.
از سوی خطر بازگشت ارتجاع جدی است تا به جای حرکت رو به جلو شاهد زنده شدن و جان گرفتن دوباره ارتجاع باشیم.
همچنین خطر بازگشت گفتمان لیبرالی در سایه تشتت سوم‌تری ها به جد حس می‌شود تا آنانی که در فتنه ۸۸ نقش ایفا می‌کردند بر صندلی قدرت تکیه زنند.
در این بین خطر فعالیت‌های نیروهای تکنو کرات که سال‌ها است برای کرسی ریاست جمهوری خیز برداشته‌اند نیز به شدت حس می‌شود.
اما شاید خطر اصلی موجی از به اصطلاح اصول‌گرایانی هستند که نه تنها توانایی را برای اداره جامعه ندارند و با تکیه بر لابی های مختلف پیشاپیش نوید دهنده رکود و تاکید بر ناکارآمدی تفکر مکتبی هستند تا در سایه آن بزرگ‌ترین ضربه به انقلاب اسلامی وارد شود.

در این بین هر چه می‌گردیم به شما می‌رسیم مردی انقلابی و مکتبی که آرمان گرا و اصیل است.
استادی توانا و قدر که می‌تواند گره های کور را با درایت حقوقی خود بگشاید و مسیر آبادانی مهین را همراه با مردانی از جنس احمدی نژاد ادامه دهد.
آقای دکتر شجاعت،تجربه، اخلاق اسلامی، ساده زیستی، دوری از تجمل، مردمی بودن، بصیرت، نقد منطقی و بدون بغض رجال سیاسی و فضای موجود و بسیاری از خصلت‌های نیکوی دیگر شما برای امضا کنندگان زیر به نمایندگی از خیل عظیمی از مشتاقان حضورتان اثبات شده است و می تواند نا امیدی بسیاری را تبدیل به امید کند.
جناب آقای دکتر الهام؛
اینک که فتنه ای بزرگ دامن نیروهای ارزشی و انقلابی را گرفته است و فضای بی اخلاقی و جنگ قدرت را شاهدیم ، حضور جنابعالی در عرصه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم به عنوان کاندیدا می‌تواند “الهام بخش وحدت فراگیر” در بین نیروهای حامی گفتمان عدالت و معنویت باشد و این مهم از نظر ما برای شما امری تکلیف گونه است.
نیک یقین داریم که هیچ تمایلی به کاندیداتوری در انتخابات آتی را ندارید و از این فضا گریزان هستید، اما عدم حضور شما منجر به شکاف و از هم گسستگی در بین نیروهای مؤمن و عدالت‌خواه در انتخابات ریاست جمهوری آینده می‌باشد و بسیاری را آزرده خاطر و بلکه نا امید خواهد کرد.
تخریب‌های که از سوی اصول‌گرایان لیبرال، ساکتین فتنه و تکفیری‌ها و… بر علیه جنابعالی روز به روز بیشتر می‌شود، حاکی از ترس این جریانات منحرف از عدالت‌خواهی از حضور مردی است که بر مبنی استوار ارمان های خود با هیچ کس مماشت نمی‌کند. همه موارد فوق و بسیاری از ناگفته های دیگر دلیل محکمی است بر این موضوع که حضور شما در انتخابات آتی ریاست جمهوری معادلات امروز سپهر سیاست ایران را بر هم خواهد ریخت و می‌تواند در سردی زمستان بهاری نو را نوید دهد.
باشد که امیدمان را نا امید نکنید و به میدان جهاد بیایید
**جمعی از دانشجویان، فارغ‌التحصیلان و فعالین فضای مجازی حامی گفتمان انقلاب اسلامی**
دوستان یک سر هم به ولاگ پرچم بزنن راع به این بیانیه
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۱ ، ۰۰:۰۴
امید رحیمی

تمام رسانه ها رو میخوندم. هرجایی بیشتر از متن به حاشیه های صحبت های رئیس جمهور پرداخته بودن. هرکدوم به سلیقه خودشون سعی داشتن اون تصویری که خودشون دوست دارن رو نشون بدن به مردم.

و اینجا بخش هایی از این صحبت ها:

نتیجه برخی بی اخلاقی ها:

پیش از پیروزی انقلاب اسلامی صادرات غیر نفتی ما نیم میلیارد دلار بود. قبل از دولت نهم این رقم به هفت میلیارد دلار افزایش پیدا کرد و سال گذشته از مرز 53 میلیارد دلار گذشت. اگر برخی از بداخلاقی‌ها نبود، امسال از مرز 75 میلیارد عبور می‌کردیم و به دشمنان می‌گفتیم نفت از ما نمی‌خرید، نخرید. اصلا نفت به شما نمی‌فروشیم و با صادرات غیر نفتی کشور را اداره می‌کنیم

من ارباب زاده نیستم:

ملت عزیز من خادم همه ملت هستم و دوستدار همه ملت و فدایی ملت هستم چون از خود ملت هستم و ارباب‌زاده نیستم یعنی از خانواده معمولی و رعیت‌زاده هستم پس می‌توانم به سادگی و راحتی با شما سخن بگویم.

با کوچک‌ترین نشانه‌های بازگشت به دوران قبل از انقلاب قاطعانه برخورد کنیم:

باید مراقبت کنیم که وحدت ملی با عمل، رفتار و گفتار ناصحیح مخدوش نشود. انقلاب برای بر هم زدن تبارگرایی و دایره بسته قدرت و مدیریت و باز کردن راه برای فرزندان پراستعداد ملت و باز گرداندن حکومت به ملت و کشور است. همه باید مراقب باشیم و با کوچک‌ترین نشانه‌های بازگشت به دوران قبل از انقلاب قاطعانه برخورد کنیم.

توضیح می‌دهم:

امروز به واسطه‌ فشار‌های ناجوانمردانه‌ دشمنان مردم در فشارند و دولت هم به طور شبانه‌روزی در تلاش است، تا مشکلات را برطرف کند و ان‌شاء‌الله در آینده در وقت مناسب درباره‌ ابعاد توطئه و اقدامات دشمن علیه ملت ایران توضیحاتی را ارائه خواهم داد و هم‌چنین کارهای دولت را هم توضیح می‌دهم و می‌گویم اگر این کارها نبود وضع چه‌طور می‌شد.

انتظار نیست که دولت هم از خارج و هم از داخل تحت فشار باشد:

انتظار نیست که دولت هم از خارج و هم از داخل تحت فشار باشد. البته در مورد مسائل اخیر و برخی موضوعات داخلی صحبت‌های مهمی است که باید با ملت در میان بگذارم، اما امروز به خاطر این‌که طعم شیرین پیروزی انقلاب در کام مردم تلخ نشود و به خاطر رهبری عزیزمان آن را به وقت مناسب دیگری در آینده موکول می‌کنماین دولت تا آخرین روز مسوولیت مثل روز اول کار خواهد کرد و با افتخار همه توان خود را وقف ملت خواهد کرد. ما یک جان ناقابل داریم که این جان ناقابل ما فدای ملت، انقلاب و فدای آرمان‌های الهی انقلاب می‌شود.

کسی خود را جای مردم نپندارد: 

همه سلیقه‌ها بیایند و کسی خود را جای مردم نپندارد و با کوته‌بینی تصور نکنند که می‌توانند جای مردم تصمیم بگیرند. برخی گفته‌اند که می‌خواهند انتخابات را مدیریت و مهندسی کنند. من با افتخار می‌گویم که ملت بزرگ ایران راه خود را به خوبی می‌شناسد و به افراد و به گروه‌های مدعی نیازی ندارد و باید اخلاق و قانون رعایت شود و هر کس برنامه‌ی خود را بیان کند.

خلاء مدیریت صالح: 

مشکل اصلی جهان امروز، خلاء مدیریت صالح است در همه‌جا و بویژه در مراکز اصلی مدیریت بین‌الملل این مشکل به وضوح خودش را نشان می‌دهد. مستکبران و صهیونیست‌های بی‌فرهنگ به پایان راه رسیده‌اند. در بن‌بست حرکت می‌کنند. تجربیات بشری که با شعار سعادت انسان جای باز کرده‌اند، همه شکست خورده‌اند. مارکسیسم رفته است و سرمایه‌داری نفس‌های آخر را می‌کشد.

و در انتها ...

زنده باد بهار:

پیروزی انقلاب عظیم اسلامی و استقرار جمهوری اسلامی و ولایت فقیه، برای تمهید مقدمات و حاکمیت او است و او خواهد آمد. بیاید همه با هم به استقبال بهار برویم. یاد امام و شهیدان را گرامی ‌می‌دارم و در برابر عظمت ملت و جانبازان و آزادگان و ایثارگران، سرتعظیم فرود می‌آورم از همه مردم اقشار مختلف، طوایف سراسر کشور، میهمان‌ها و رسانه‌ها که همه آمده‌اند تشکر می‌کنمگزارش‌ها می‌گوید تمام شهرها و روستاها مملو از انسان‌های پاک‌، خداجو و عاشق ارزش‌های الهی و مصمم است. از همه شما بخاطر خلق حماسه دیگر جاودانه دیگر سپاسگزارم. زنده باد بهار، زنده باد بهار، زنده باد بهار.

پی نوشت:

مطلع شدم عده ای از مردم هنگام  سخنرانی رییس مجلس اشیایی طرف ایشان پرت کرده اند و با اقداماتی دیگر نارضایتی خود را از حرکات و تصمیمات ایشان در یکشنبه سیاه ابراز کردند. اینجانب بعنوان یک احمدی نژادی اعلام می کنم با اینکه از بابت آگاهی مردم نسبت به اشتباهات فاحش و بی قانونی های رییس مجلس خرسندم اما اینگونه حرکات را در شان احمدی نژاد و سوم تیری های دیگر نمی دانم. هرگز از این اعمال حمایت نکرده و نخواهیم کرد. این حرکات در مرام ما نیست که اگر بود احمدی نژاد تا کنون اینقدر مظلوم نمی ماند. هرچند بسیاری  از سایت های تکفیری وابسته به برخی افراد تمام این اقدامات را سازماندهی شده دانسته و به دولت نسبت دادند همانند دیگر دروغ ها یی که تاکنون گفته اند ...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۱ ، ۲۱:۵۰
امید رحیمی

برای تمام کسانی که تغییر شرایط را و البته ضعف هایشان را با تغییر احمدی نژاد 84 و 88 تعبیر میکنند. جمله ای در این بیانات به من نشان دهند که نشان بدهد برخی از این جملات مربوط به دولت نهم بوده و دیگر در دولت دهم وجود نداشته ...

آیت الله خامنه ای، شهریور 1391، خطاب به رئیس جمهوری و هیئت دولت: در این سالهائى که دولت نهم و دولت دهم بر سر کار بودند تا امروز، گفتمان انقلاب و ارزشهاى‌‌انقلاب و چیزهائى که امام به آن توصیه میکردند و ما آنها را از انقلاب آموختیم، خوشبختانه برجسته شده. یک دوره‌‌اى بر ما گذشت که اسم انقلاب و انقلابیگرى و اینها به انزوا افتاده بود. امروز خوشبختانه اینجور نیست، درست بعکس است. خب، هر بیننده‌‌اى احساس میکند و مى‌‌بیند که تلاش دشمنان در مقابله‌‌ى با جمهورى اسلامى در این سالهاى اخیر، در همین شش هفت سال گذشته و بخصوص در این دو سه سال اخیر، بیشتر شده. به نظر من یکى از علل این دشمنى‌‌ها، همین پیشرفتهاى شماست. عامل دوم این دشمنى‌‌ها، زنده شدن شعارهاى انقلاب است. هرچه شما شعارهاى انقلاب را پررنگ‌‌تر کنید، آنها چهره‌‌شان عبوس‌‌تر و خصمانه‌‌تر میشود؛ این چیزِ طبیعى است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۱ ، ۰۱:۰۲
امید رحیمی

سازمان تامین اجتماعی

چندی است که بسیاری از رسانه های داخلی و خارجی تمام هم و غم خود را بر روی شخصی بنام «مرتضوی» گذاشته و با قدرت هرچه تمام تر سعی در تخریب دولت و نظام-و نه مرتضوی- دارند. فکر کنم همگی به خوبی در گذر تاریخ به این تجربه دست یافته ایم که هیچ گاه هم صدایی رسانه های خارجی همچون بی بی سی فارسی و رسانه های داخلی نشانه خوبی برایمان نبوده. همگی می دانیم که هرجا دشمن از کارمان ابراز رضایت کرد یک جای کارمان می لنگد. همگی به خوبی دریافته ایم که نباید بهانه ای بدست بیگانگان و قدرت رسانه ای عظیمشان بدهیم.اما براستی چرا مجلس شورای اسلامی ما باید هر روز تیتری جدید و بهانه ای جدید بدست این رسانه ها بدهد؟

مگر استیضاح وزیر در این چند صباحی که از این دولت مانده چه تاثیری در روند سازمان تامیت اجتماعی می گذارد؟ آیا قرار است فردی دیگر کار بزرگی در این سازمان انجام دهد که مد نظر مجلس محترم است؟ یا آقای مرتضوی در این 10 ماه کاری انجام داده که این سازمان با خطری جدی مواجه است؟

شایدمن و شما پاسخی قانع کننده برای  سوال اول نداشته باشیم، اما برای سوال دوم  می توان تا حدودی نظر داد. اگر نگوییم مدیریت حدود یک ساله آقای مرتضوی در این سازمان بهترین نبوده، این را هم نمی توان گفت که کار ایشان بد بوده. نمی دانم پس این بازی های سیاسی برای چیست؟

نمی خواهم نظرم را بگویم که آیا این کار دولت(صدور حکم برای مرتضوی) قانونی است یا خلاف قانون، در جایی که بسیاری از قانون شناسان و اساتید حقوق بین یکدیگر اختلاف نظر دارند و هر کدام چیزی می گویند. من شجاعت رئیس مجلس را ندارم که با وجود بیان قانونی بودن این اقدام توسط رئیس  کمیسیون اجتماعی مجلس(+) باز هم بر سر مواضع سیاسی-و نه حقوقی خود- اصرار کنم و از تریبون ریاست مجلس برای اعلام نظر شخصی ام استفاده کنم و باز این جمله را به مردم تلقین کنم که این دولت کارهایش بر خلاف قانون است.

یادمان نرود نامه ای را که مقام معظم رهبری در اواخر دولت خاتمی در 5 بهمن 83 را که ایشان در آن به مجلس تذکر دادند که « به جنابعالی و همه نمایندگان عزیز عرض کنم که در شرایط کنونی که ماه های آخر ماموریت خطیر دولت در حال سپری شدن است استیضاح وزیران هیچ سوری برای کشور و دستگاه های مسیول ندارد و متقابلا زیان های محتمل آن بسیار و خطرات آن هشدار دهنده است. البته مجلس موظف است که از همه ابزار هی نظارتی خود استفاده کند.» آیا این مجلسیانی که از طراحان اصلی و اصرار کنندگان براین استیضاح دارند از آن نامه بی خبرند؟ اینان که اکثرا در آن مجلس هم بودند و همیشه پای ثابت مجلس هستند!

اگر یادشان رفته اکنون یادشان بیاید و دست از لجاجت های سیاسی خود بردارند تا به مواردی از قبیل تخریب دولت و سوءاستفاده از تریبون مجلس و ...  متهم نشوند. اگر هم یادشان است و الان خود را به فراموشی زده اند که من ترجیح می دهم چیزی نگویم و آنها را به خودشان و خدایشان وا گذارم.

بعد نوشت:

1.بنده خود می دانم که مواردی که در بالا ذکر شد مربوط به تمامی نمایندگان مجلس نبوده و بسیاری در همین مجلس مخالف این اعمال هستند، اما گاهی لابی ها و نفوذها و رانت ها باعث می شود که نظر عده ای خاص، نظر مجلس بیان شود. من نیز صدای مجلس را گفتم.

2.در این نوشته هرگز از اشتباهات دولت چشم پوشی نکردم.دولت هم اشتباهاتی داشته اما آب به آسیاب دشمن نریخته. اما جای بیان این اشتباهات را اینجا ندانستم که انحراف از اشتباه بزرگتر، خود نوعی انحراف است.

3.خطاب به برخی از دوستان: آری دولت هم می توانست کارهایی انجام دهد و به برخی از مجلسیان باج دهد و این حرف و حدیث ها نباشد، اما  بدانید و آگاه باشید این دولت از آن دولت ها نیست!

4.باوجود کوتاه آمدن برخی نمایندگان اصلاح طلب مانند مسعود پزشکیان که بیان کرد این استیضاح دیگر موضوعیت ندارد، اصرار اصولگرانمایانی بر این استیضاح قابل توجه است.

5.به هیچ وجه قصد تخریب مجلس و یا تاکید بر اختلاف میان مجلس و دولت ندارم.

۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۱ ، ۲۱:۳۱
امید رحیمی

پیازداغ فرهنگی

از کودکی پدرانمان به ما، پدرانشان به آنها و نیز پیشوایان حقیقی دینمان به آباء و اجدادمان آموخته اند که برای هرچیزی زکاتی است. برای رفاه نیکی با همسایگان و صله رحم، برای عقل تحمل نادان، در قدرت انصاف، در ثروت صدقه، زکات بدن روزه است و مکمل روزه نیز زکاتیست که پرداخته می شود و شرط مقبولیت آن، آنچنان که صلوات بر پیامبر تکمیل کننده نماز است و شاید آنچه کمتر بدان پرداخته می شود زکات دانش باشد که بهای آن آموختن است. شاید اگر منظور از دانش، سوادی باشد که در مکتب و مدرسه و دانشگاه به انسان می آموزند، بتوان راحت تر آموختن آن را درک کرد. اما شاید زکات حقایقی که در مطالعات پراکنده خود به آنها می رسیم  را نتوان به راحتی برای کسانی که این حقایق را دریافته اند شرح داد. به دلایلی متفاوت نظیر آنچه برای همه ماها اتفاق افتادهاست. اما چاره آن چیست؟ بجز نوشته های وبلاگ ها و مقاله های چاپ شده نشریات چطور می توان زکات این تفکرات را پرداخت؟ یکی از ساده ترین راه ها را می توان در معرفی کتب و مقالاتی که میخوانیم دانست. رفتاری که جای خالی آ را به سادگی می تواند در میان قشر دانشجو حس کرد. دانشجویانی که به راحتی می توانند دیگری را در خریدن گوشی موبایل و یا لپ تاپ مشابه آنچه او دارد متقاعد کنند و یا در برداشتن درسی با یک استاد و یا ... 

اما کدام یک از این دانشجویان تابحال کتابی را با آب و تاب برای دیگری معرفی کرده است که طرف مقابل مشتاق شود؟ پیاز داغی که همه جا به کار می رود(در گرفتن بودجه و امکانات برای تشکل ها، در کمک گرفتن برای مردم زلزله زده، در بودجه رفتن برای کارهای فرهنگی و ...) الا در معرفی کتاب. بیاییم کمی پیازداغ فرهنگی چاشنی معرفی کتاب هایمان کنیم. چه در وبلاگ های شخصی و چه در نشریات و چه در دیگر رسانه ها و مهم تر از همه در دیدارهای حضوری با دوستان و حتی غیرهمفکرانمان. حتی برای کسانی که کتابی نمی خوانند و تابحال چشمشان خطوط کتابی را نوازش نکرده و انگشتانشان گوشه برگه های کتابی را لمس نکرده است.

بعد نوشت:

1.در این ایام بعد از امتحانات با وجود مشغله های بسیار زیاد و کمبود وقت کتاب های بسیار خوبی را مطالعه کرده ام که در اسرع وقت بهمراه پیازداغ مربوطه ارایِه خواهم کرد.

2.سعی کنید پیازداغتون غذا رو شور یا بی مزه نکنه.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۱ ، ۲۱:۰۵
امید رحیمی
شاید در نگاه نخست یک کتاب تاریخی در نظر جلوه کند ولی واقع این است که این کتاب هیچ شباهتی به دیگر کتب تاریخی ندارد. نویسنده در عین پرداختن به نکات تاریخ زندگی محمدرضا پهلوی از دوران نشستن بر عرش تا کشیده شدن به زمین و حتی زیر فرش، همواره سعی داشته "رمان" بودن نوشته اش را حفظ کند.
در این کتاب طوری به حقارت یک پادشاه پرداخته شده که شاید کمتر کسی تا بحال با این صداقت در حوزه فرهنگ بدان پرداخته باشد.از مقالات و داستان های کوتاه مجلات گرفته تا سریال های صدا و سیما که حقا دو ریال بیشتر نمی ارزند و نام سریال برایشان سنگینی می کند.
رضا امیرخانی نیز در مورد این کتاب اظهار نظری کرده که شاید بیان آن در اینجا بعنوان یکی از اهالی فرهنگ و ادب خالی از لطف نباشد:
«شاه بی شین روایت گر لحظاتی از تاریخ ماست که به دلیل بی توجهی فرهنگی یگانه است. حال آنکه از این دست کتب دهها عنوان باید نگاشته می شد.در فضای امروزی شاه بی شین از آن جهت که بی نظیر است و یگانه،به شدت خواندنی است.»
همگان به خوبی می دانند نوشتن رمانی تاریخی با این ظرافت و صداقت از هر کسی در این اوضاع برهوت فرهنگی کشور ساخته نیست. پس باید قدر چنین کتاب ها و نویسندگانی همچون محمدکاظم مزینانی را دانست و تا حد امکان از آنها بهره جست.نویسندگانی که جای خالی آنها به شدت در دانشگاه ها حس می شود.دانشگاه هایی که هنوز هم که هنوز است برخی دانشجویان و حتی اساتیدش می گویند:«خدا بیامرزه پدر شاه رو ...»
شاه بی شین
پ.ن 1:شاه بی شین برگزیده نخستین جشنواره داستان انقلاب است که در بخش داستان بزرگسال، نخستین تجربه نویسنده در این حوزه محسوب می‌شود.
پ.ن2:بخش عمده ای از این کتاب به زبان روسی ترجمه شده و در مجلات روسیه به چاپ می رسد.(+)
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۱ ، ۱۲:۵۷
امید رحیمی

دولت برای تنویر افکار عمومی، در پی تأکید سخنگوی قوه قضائیه مبنی بر ارسال نشدن گزارش یا اسامی مفسدان اقتصادی و بدهکاران بزرگ بانکی به قوه قضائیه از سوی دولت، اقدام به انتشار دو مورد از این نامه ها کرده. امیدوارم دولت این بار مورد تهاجم رسانه های تکفیری(اصولگرا و اصلاح طلب) قرار نگرفته و همچون گذشته این رسانه ها برای نه گفتن به احمدی نژاد با هم هماهنگ شوند و بهانه ای شود برای دور جدید حملات به دولتی که یکی از نقاط قوتش برجسته کردن ارزش های انقلاب در گفتار و رفتار است.تهمت هایی مبنی بر اختلاف افکنی دولت بین قوا و ... و باری دیگر معکوس جلوه دادن حقایق توسط این رسانه ها. به گونه ای که حتی اگر نقدی درست و منطقی به دولت وارد کنند نه کسی باور میکند و نه به آنها توجهی می کند همانند همان داستان چوپان دروغگو که همگی در دوران ابتدایی به خوبی به یاد داریم ...

نامه دولت

پ.ن1:منتظر فحش های دوستان و دشمنان عزیز هستم.لطفا فحش های جدید بدید.انحرافی و منافق و خیانتکار و ... دیگه قدیمی شدن.

پ.ن2:چوپان دروغگو رو از اونجایی یادم اومد که همیشه سعی داشتم مشقشو بنویسم چون از همه کمتر بود

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۱ ، ۰۰:۲۵
امید رحیمی

ترجیح میدم فقط بگویم "بدون شرح!"

شاید من معنی و مفهوم "حجاب مصونیت است، نه محدودیت" رو خوب نفهمیدم ...

نمی دونم ربطی داشت به این موضوع یا نه، ولی ناخودآگاه یاد این جملات افتادم:

مقام معظم رهبری:

«خانم هایی بودند که در عرف معمولی به آنها می گویند"خانم بدحجاب"؛ اشک هم از چشمشان دارد می ریزد.حالا چه کار کنیم؟ ردش کنیئ؟مصلحت است؟ حق است؟ نه، دل متعلق به این جبهه است؛ جان دلباخته به این اهداف و آرمان هاست.او یک نقصی دارد.مگر من نقص ندارم؟نقص او ظاهر است، نقصهای این حقیر باطن است؛ نمی بینند.«گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم  ***  آیا تو چنان که می نمایی هستی؟»

1

2

34

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۱ ، ۲۳:۳۵
امید رحیمی

از دور پیکر شهیدی را دیدم که آرام و زیبا روی زمین دراز کشیده و طاق باز خوابیده بود. سال هفتاد و دو بود و حدود ده سال از شهادتش می گذشت. نزدیک که شدم، از قد و بالای او تشخیص دادم که باید نوجوانی باشد حدود شانزده ساله.

بر روی پیکر؛ آنجا که زمانی قلبش در آنجا می تپیده، برجستگی ای نظرم را به خود معطوف کرد. جلوتر رفتم در حالی که نگاهم به پیکر استخوانی و اندام اسکلتی اش بود، و در گودی محل چشمانش، معصومیت دیدگانش را می خواندم، آهسته و با احتیاط که مبادا ترکیب استخوان هایش به هم بریزد، دکمه های لباس را باز کردم.

در کمال حیرت و تعجب، متوجه شدم یک کتاب و دفتر زیر لباس گذاشته بوده. کتاب پوسیده را که با هر حرکتی برگ برگ و دستخوش باد می شد، برگرداندم. کتابی که ده سال تمام، با آن شهید همراه بودهاست، کتاب فیزیک بود و یک دفتر که در صفحات اولیه آن بعضی از دروس نوشته شده بود. خودکاری که لای دفتر بود، ابهت خاصی به آنچه می دیدم  می داد. نام شهید بر روی جلد کتاب نوشته شده بود.

مسأله ای که برایم جالب بود، این بود که او قمقمه و وسایل اضافی همراه خود نیاورده و نداشت، ولی کسب علم و دانش آنقدر برایش مهم بوده که در بحبوبه عملیات کتاب و دفترش را با خود جلو آورده بود تاهرجا از  رزم فراغتی یافت، درسش را بخواند.

مرتضی شادکام

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۱ ، ۱۸:۳۸
امید رحیمی

بالاخره صدا و سیمای ما هم حرکتی کرد ...

رسانه ای داریم، رسانه ای ملی و شاید مالی!، همیشه در معرض انتقاد کسانی همچون من که چرا فلان کار را انجام نداده ای و یا چرا درفلان کار ضعیف عمل کرده ای و فلان کارت اشتباه بوده، ولی بد نیست در حرکت های خوبی هم که انجام می دهد تشکری ولو خشک و خالی بجا آوریم که شاید انگیزه ای شود برای ادامه ی این حرکت ها.

مستند «آرمیتا مثل پری» که امشب بعد از خبر ساعت 21 از شبکه یک سیما پخش شد یکی از همین حرکت ها تأثیرگذار و مثبت بود. مستندی 45 دقیقه ای که روایتی بود از دیدار مقام معظم رهبری از خانواده شهید داریوش رضایی نژاد. برنامه ای با کمترین هزینه ممکن و بسیار ساده ولی تأثیرگذار.

در اوضاعی که رسانه های داخلی سعی بر انجام وظیفه رسانه ای خود بوسیله بیان جملاتی از زبان مسئولین با مضمون عدم تأثیرگذاری تحریم ها بر زندگی و معاش مردم، و بی ربط دانستن این تحریم ها به گرانی ها و مشکلات اقتصادی اخیر دارند، پخش چنین برنامه هایی حرکتی جدید در فضای رسانه ای کشور است. شاید هیچ روشی مانند بیان آرمان هایی که موجب تحمیل این تحریم ها بر ملت ایران شد برای مردم ما شیرین تر نباشد. همین آرمان ها بودند که ملت ما را در هشت سال دفاع مقدس در بدترین شرایط اقتصادی و سیاسی و... سرپا نگه داشت و نتایج شیرینی مانند پیروزی در جنگی نابرابر در مقابل نیمی از جهان برای ما به ارمغان آورد. گنجی برای ما به یادگار گذاشت که تا عمر داریم از آن بهره می بریم و تمامی ندارد و حالا نیز در این کشاکش رسیدن به انرژی صلح آمیز هسته ای در جنگی دیگریم. اما این بار دشمن با توپ و تانک و بمب شیمیایی به مصافمان نیامده است، بلکه سلاحش چیز دیگریست ...

منِ ایرانی وقتی می بینم که کسانی همچون رضایی نژادها و احمدی روشن ها و ... و حتی آرمیتاهایی وجود دارند که در پایداری بر این آرمان ها از عزیزترین هایشان گذشتند، تحمل خریدن مرغ و گوشت و ... با قیمتی بالاتر و یا چند درصد تورمی بالاتر، حتی اگر فقط به دلیل تحریم ها بوده اند، برایم آسان می شود.

شاید به این بهانه تلاش های رسانه ای دشمنانمان در BBC و العربیه و ... خنثی شود. بهانه ای به نام آرمیتا ...

انعکاس این مطلب: رجا، مشرق، آزادی، هزارسنگر، صراط

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۱ ، ۲۳:۳۰
امید رحیمی

همیشه یه عده وجود دارن که نون رو به نرخ روز میخورن و واسه این کارشون هم بهونه بهتر از صحبتای رهبری پیدا نمیکنن و بیانات رو به دلخواه خودشون تفسیر میکنن یا یه قسمت مهمی رو انگار یادشون میره ...

نمی دونم کی گفته که وقتی امسال رو به سال «تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی» نامگذاری شد همش باید توی صدا و سیما و تموم رسانه های ملی دیگه( البته اگر بشه اسمشون رو رسانه گذاشت) بیست و سه ساعت از بیست و چهار ساعت شبانه روز رو به مردم بگن «آی مردم! کالای خارجی نخرید و محصولات ایرانی رو مصرف کنید ... » نمیدونم اون 50 درصد دیگه حرف رهبری که گفتن رو چرا نمیگن؟

شاید نمیدونن وقتی رهبری گفتن تولید ملی یا گفتن سرمایه ایرانی، نصف منظورشون هم با سرمایه داران و تولیدی های ایرانی بودن که به خودتون بیاین ... کالای با کیفیت بهتر تحویل مردم بدین. قیمت محصولاتتون رو پایین بیارید تا مردم خواه نا خواه به سمت محصولات شما گرایش پیدا کنن.

این دو قسمت حرف رهبری لازم و ملزوم همدیگه هستن. افزایش کیفیت کالاهای داخلی خود به خود باعث افزایش مصرف تولیدات ملی میشه. اینکه کیفیت کالاهای داخلی روز به روز پایین تر بیاد و قیمت ها هم روز به روز بالاتر بشه(به مسائل اقتصادی و افزایش قیمت هایی که جدیدا پیش اومده کاری ندارم و همون تورم عادی زیر 10% منظورمه) اونوقت رهبری به مردم بگن که کالای داخلی بخرید! اصلا با رهبری جور در نمیاد ...

نمیدونم رسانه هامون و در راس آنها هم صدا و سیما کی می خواد این قسمت رو پوشش رسانه ای بدن ؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۱ ، ۱۷:۴۲
امید رحیمی

چند روزه تو فکرم که اسم این جایی رو که دارم توش درس می خونم چی بذارم؟؟؟؟؟؟؟

دانش گاه، جزوه گاه، عقده گاه، مدگاه، کپی گاه یا خیلی ...گاه های دیگه. دانشگاهی که نمیدونم بعد چهار سال درس خوندن، من دانشجو رو چی تحویل بازار کار میده.

و اما داستان اصلی ...

چند روز پیش رفتم جایی واسه کار یا بهتره بگم کارآموزی. مربوط به رشته خودم می شد. یه جایی بزرگتر مساوی کارگاه و کوچکتر مساوی کارخانه. همه همدیگه رو مهندس صدا میزدن. ما رو هم جو گرفت که شدیم مهندس ...

ولی چشمتون روز بد نبینه، سراغ کار که رفتم دیدم هیچ کاری رو نمی تونم انجام بدم. یعنی بلد نبودم. نمی دونستم باید چیکار کنم. در واقع با دو سال پیشم که اومدم دانشگاه هیچ فرقی نکرده بودم. از برق هیچی نمی دونستم هنوز.

اولش فکر کردم مشکل از منه و از دانشگاه من و از اساتید من و هزار تا من دیگه، ولی چشمم افتاد به یه دانشجوی دیگه که برای کارآموزی اومده بود. از قضا آشنا در اومد و دوست دوران بچگی ... ترم هفت مهندسی برق قدرت از دانشگاه فردوسی، یکی از قطب های مهندسی برق در کشور، و با معدلی بالای 15 ...

وقتی کار کردن این دوست رو دیدم کلی به خودم امید وار و کلی از نظام آموزشی دانشگاهی کشورم نا امید.نمیدونم دو سال دیگه بازم کار یاد میگیرم یا هنوز هم باید بیام پیش کاگرهای دیپلمه این کارخونه و ازشون مهندسی برق یاد بگیرم!!!

باقی کاآموزهای دیگه هم همین وضع رو داشتن، البته بسیار بدتر از من. وقتی آمار بیکاری و افراد تحصیل کرده رو تو تلویزیون نشون میدن و اشک مجری و دست اندرکاران برنامه در حال سرازیریه، نمی دونم به اینم فکر میکنن که برای کار کردن باید کار بلد بود نه از حفظ بودن چهار تا تعریف و مفهوم و حل کردن چند تا مساله سخت و آسون...

شاید اگر 100 واحد کارآموزی بذارن مشکل حل بشه.راه حل دیگه ای به ذهن من نمیرسه واسه مهندس شدن !!!

____________________________________________________________________________

* تمامی نوشته های بالا در مورد رشته تحصیلی خودمه و از بقیه رشته ها خبر ندارم. بضاعتم همین قدر بود.

* همچنین مربوط به شخص خودمه. شاید یکی هم پیدا بشه و کار بلد باشه(که فکر نمیکنم بشه پیدا کرد)

* تو این مدت کم کارآموزی هم نمیشه کار یاد گرفت

* حرفام دلیلی برای بلد نبودن چهار تا تعریف و حل چند تا مساله(تنها خروجی دانشگاه) نمیشه

* اگر راه حل بهتری سراغ دارید حتما  بگید. استقبال میکنم.

۵۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۱ ، ۲۰:۱۸
امید رحیمی

باز هم پیغام بری دیگر ...

رمانی دیگر از رضا امیرخانی که به نظر من او بوسیله همین رمان هایش امیرخانی شد.

بعد از درخشش ارمیای امیرخانی و ادامه ی این درخشش در «بیوتن»، ولو کمرنگ تر از ارمیا، این بار او دست به دامان پیامبری دیگر شده است تا باز هم داستانی دیگر و شخصیتی دیگر بر پایه ویژگی های بارز این پیامبران الهی بنویسد. قیداری که به گفته نویسنده صفتش "مدارا"ی با مردمان است و به زیبایی هرچه تمام تر این ویژگی را در کتاب «قیدار» و شخصیت قیدار نمایان کرده است.

قیدار، رمانی که با مرسدسِ کوپه ی کروک آلبالویی متالیک شروع به حرکت کرده و با گاومیش دوازده سیلندر دور میگیرد و در نهایت با براق سپیدرنگ بالدار پایان می یابد. شخصیت گاراژداری جوانمرد که در تهران و جاده های ایران شهره ی خاص و عام است. کل داستان هم بر محوریت ازدواج قیدار با دختری ،به نوعی خطاکار و توبه کرده، بنام شهلا می چرخد که بسیاری از شخصیت های این داستان هم به شهلا وابسته است. در واقع به نوعی تمامی مفاهیم مد نظر نویسنده در قالب اتفاقات رخ داده برای قیدار و شهلا از حین عقد تا رفتن زیر یه سقف گنجانده شده است. 

برخی از دوستان قبل و حین مطالعه این کتاب گفتند این اثر امیرخانی نسبت به دیگر آثارش ضعیف تر است ولی من باز هم میگویم، امیرخانی است. شاید تغییر سبک ملایم رمان نویسی امیرخانی در این اثرش به گونه ی نوعی ضعف برای برخی خوانندگان آثارش نمایان شده باشد. رمانی که در آن امیرخانی هیچ اظهار نظر سیاسی! نکرده است و به جز پدری و پسرش، به هیچ شخصیت سیاسی دیگر نپرداخته است.

یکی از ویژگی های بارز این رمان بیان تفکرات شیعی و اسلامی به زبانی و به شیوه ای جدید باشد. بیانی که سرشار از جذابیت است. مانند وقتی که به ناصر اگزوز هدفش را از آچارکشی اتول های صفر کیلومتر پیش درویش مکانیک اینطور میگوید:

« ماشین هام را صفر می فرستم پیش درویش مکانیک، تا پیچشان را باز کند و دوباره با وضو ببندد، با نفس حقش سفت کند پیچ ها را از سر ... از کارخانه ی آلمانی اش بپرسی، هیچ خاصیتی ندارد این کار، اما وسط جاده و بیابان، بچه های گاراژ قیدار خاصیتش را بخواهند یا نخواهند، می فهمند ... اتول هم باید موتورش صدای « هو یا علی مدد» بدهد و چرخش به عشق بچرخد ...»

فکر کنم بیشتر از این چیزی نگم بهتر باشه، باقی رو خودتون تو کتاب بخونید بهتره ...


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۱ ، ۲۳:۵۰
امید رحیمی
بالاخره تمام شد 

آنچه منتظرش بودم ...


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۱ ، ۱۴:۴۶
امید رحیمی

همین تازگیا بود که با بچه ها یه سر رفتیم وادی رحمت. داشتیم همینجوری چرخ میزدیم که گفتیم یه سری هم به قطعه خونواده شهدا بزنیم. اولش که اون صحنه رو دیدم با خودم گفتم چه کار قشنگی کرده شهرداری تبریز. قبرهایی که روشون دو تا اسم بود. بعضی ها هم دو تا عکس. یکی مربوط به شهید و دیگری مربوط به مادر یا پدر شهید ...

اما یه کم که موندم به فکر فرو رفتم. شوکه شدم. دیدم این قطعه از وادی رحمت داره از قطعه شهدا هم بزرگتر میشه ...

یاد گنج جنگ افتادم. که واقعا گنج جنگ چیه؟ جز اینکه یه گنج بزرگ جنگ همین خانواده های شهدا هستن؟ ولی ما داریم از این گنج چه استفاده ای می کنیم. تازه بعد از اینکه از دستشون دادیم می فهمیم که پدر و مادر شهید هم شأن والایی دارن و به فکر می افتیم که یه گلزار خانواده شهدا هم کنار گلزار شهدا درست کنیم. اونم در معدود مواردی ...

تا الان همش می گفتیم شهدا شرمنده ایم ولی از این به بعد باید بگیم خانواده ی شهدا، شرمنده ایم ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۱ ، ۱۴:۳۳
امید رحیمی

شاید تعجب کنید، ولی این اتفاق اردیبهشت ماه امسال در موزه ای در شهر مدینه و در کشور عربستان صعودی رخ داده است.


این هم نتیجه نهایی ...

اجرا شده توسط کاروان «اباصالح» به مدیریت سید محمد میرجلیلی 

البته مدیریت کاوان ...


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۱ ، ۱۹:۳۵
امید رحیمی

«این رمان به قدری عریان از کار در آمده است که خودم هم خجالت می کشیدم همینطور لخت و عور روانه ی کوچه و بازارش کنم.

قصد داشتم سر فرصت، لباس شکیل و آبرومندی بر تنش بپوشانم و بعد ... »

شاید در ابتدا وقتی این جملات از مقدمه ی کتاب رو می خوندم فکر میکردم نویسنده داره با اغراق هنریش خواننده رو جذب کتابش میکنه یا به قول خودمون بازارگرمی میکنه ولی وقتی که تمومش کردم به صداقت سید مهدی شجاعی عزیز احسنت گفتم.

کتابی که به بهترین وجه ممکن تمامی عواملی رو که ممکنه ما رو از سرباز امام زمان بودن محروم کنه، در قالب عکس العمل های متفاوت افراد مختلف نشون میده. در قسمت دیگه ای از کتاب هم نویسنده با بهره گیری از تخیل فوق العاده ای که میتونه بسیار نزدیک به واقعیت باشه، سعی در تبیین این حقیقت داره که لازم نیست ما دنبال امام زمان بگردیم و بریم پیشش. فقط یک قدم کافیه. اگر اون یک قدم رو برداریم بقیشو آقا خودشون میان سراغمون ...

خدمت تمامی دوستان هم عرض کنم که اگر وقت گذاشتن و چند بار هم این کتاب رو خوندن ضرر نکردن ...

______________________________________________________________________________

چند حاشیه ی قابل توجه:

1. طرح جلد کتاب فوق العاد بود( البته به نظر بنده)

2. قیمت کتاب یکم بالاست. پیشنهاد میکنم اگر خریدیدش به دوستاتون هم بدید تا بخوننش.(البته خرید کتاب برای حمایت از بازار کتاب و نویسنده رو هم فراموش نکنید.)

3. توی کتاب به جز یک حکایت کوتاه که پیرزنی در اون حضور داشت، هیچ زن دیگه ای جزو شخصیت های داستان نیست( علتش رو از خود نویسنده بپرسید!)

4. از دوست عزیزی هم که این کتاب رو به من هدیه داد بی نهایت متشکرم.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۱:۳۹
امید رحیمی

با سلامی دوباره خدمت تمامی دوستان و با پوزش از غیبت نسبتا طولانی اینجانب در عرصه ی فضای مجازی. هیچ دلیل یا بهتره بگم بهونه ای برای غیبت ندارم و الان هم دوباره ایام امتحانات نزدیک شد و وقت ها آزادتر و فرصت برای جهاد در جبهه ی مجاز بیشتر !!!!

و اما اصل مطلب:

از زمانی که ناآرامی ها در سوریه آغاز شد، جمهوری اسلامی ایران حوادث رخ داده در این کشور  را متمایز از بیداری اسلامی در دیگر کشورهای منطقه خواند و آن را جدای از حوادث مصر و لیبی و ... می داند. اما علت این کار چیست؟ چرا با وجود اینکه بشار اسد هم به نوعی دیکتاتور است، جمهوری اسلامی ایران حرفی از براندازی وی نمی زند و خواهان اصلاحات در سوریه است.

متن کامل در ادامه مطلب ...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۹:۰۵
امید رحیمی
متن کامل این یادداشت به این شرح است:

آیت الله امام خامنه‌ای رهبر انقلاب ایران نقش بزرگی را در منطقه خاورمیانه ایفا می‌کند. از جمله نقش‌های ایشان در این منطقه حفظ استقرار و ثبات منطقه و از بین بردن فتنه‌های مذهبی است.

به عنوان مثال فتوای ایشان هنگام بی‌احترامی یاسر الحبیب به عایشه و تحریم بی‌احترامی به همسران پیامبر و اصحاب ایشان فتوایی بود که با تحسین زیاد همه مسلمانان قرار گرفت و از آن تجلیل کردند زیرا موجب تقویت وحدت و همبستگی اسلامی شد و این دلیلی بر نقش ایشان در از بین بردن فتنه‌ها است.

موضع گیری‌های دیگر ایشان هم نشان دهنده شجاعت ایشان است از جمله حمایت از جنبش‌های انقلابی اسلامی مانند حزب الله لبنان و حماس و جهاد اسلامی در غزه برای حذف رژیم صهیونیستی، زیرا ایران و حزب الله و حماس و جهاد در یک ایدئولوژی مشترکند و آن، محو رژیم صهیونیستی از نقشه است تا همه منابع شرارت‌ها با آن از بین بروند. ایران در این حمایت خود تفاوتی میان جنبش‌های شیعی و سنی نگذارده و از تمام جنبش‌های آزادی خواهانه حمایت کرده و با این نوع حمایت، وحدت اسلامی را به شکل صحیح رعایت کرده است.

آیت الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی همچنین نقش بزرگی در مبارزه با قدرت‌های بزرگ داشته زیرا ترسیم کننده خط مشی سیاست خارجی ایران بنا بر قانون اساسی ایران، رهبر است. ایشان از سال ۲۰۰۵ رو در روی شورای امنیت صهیونیستی ایستاده و ذره‌ای از مواضع خود در از سرگیری گفتگو با این کشورهای صهیونیستی به خصوص در برنامه هسته‌ای کوتاه نیامده زیرا هدف آن‌ها از متوقف کردن این برنامه، تامین امنیت ملی صهیونیست‌ها است. آن‌ها از این می‌ترسند که برنامه هسته‌ای ایران به یک برنامه نظامی تبدیل شده و موجب تهدید امنیت اسراییل بشود که از زمان سرنگونی شاه با ایران درگیر است.

ایشان همچنین در مساله سوریه و توطئه علیه نظام اسد، نقش مهمی در حمایت از این نظامِ مقاوم و پشتیبانی رسانه‌ای و معنوی از آن ایفا کرد. هدف ایشان از این حمایت تقویت محور مقاومت با مرکزیت ایران و سوریه و مقاومت لبنان و فلسطین بوده است زیرا با سقوط نظام مقاوم سوری، محور مقاومت که عزت و کرامت را به امت اسلامی و عربی برگردانده و تمام این دوره‌ها مایه فخر اسلام و مکتب اسلام و همانند مدرسه است که هر انسان آزاده‌ای که مخالف آمریکا باشد از آن درس می‌گیرد.
منبع:تابناک

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۰ ، ۱۹:۵۰
امید رحیمی

سخنان دکتر عماد افروغ در برنامه ی اخیر پارک ملت موجب شگفتی بسیاری از مردم و بخصوص قشر دانشجو شد. عماد افروغی که در سال 84 در بسیاری از مناظرات شرکت کرد و به حمایت از رئیس جمهور مردمی،  دکتر احمدی نژاد پرداخت.

اما نمی دانم چه شد که 4 سال بعد و در سال 88 به جمع فتنه گرانِ طرفدار میرحسین موسوی پیوست و 2 سال بعد هم، یعنی در سال 90 در برنامه ی پارک ملت لب به نقد می گشاید و باعث شگفتی همگان می شود. سخنانی که به گفته ی خیلی ها از روی بغض و کینه است !

از مراجع می خواهد که رهبری را نسبت به نظرات فقهی و حکومتی اش مورد سؤال و نقد قرار دهند ...

از حوزه های علمیه می خواهد مانند قبل از انقلاب در مقابل حاکمیت بایستند و می گوید:

«اگر بخواهیم به جایی امید ببندیم حوزه ی علمیه است. اما مستقل بودن حوزه علمیه شرط اساسی نقد است. نهادهای روشنفکری دینی ما باید تقویت بشوند. باید هزینه اش را بدهند، مانند همان چیزی که قبل از انقلاب اتفاق افتاد. حوزه علمیه ما پیش از انقلاب مستقل بود و منبع خوبی برای بسیج توده ها بود ولی بعد از  انقلاب نقش نظارت و نظریه پردازی را با تصدی گری فراموش کرد.

شاید این سؤال مطرح شود که مگر امکان دارد مثل قبل از انقلاب شویم. باید برای توضیح این مسأله بگویم از درون نظام نبوی و علوی اموی ها زاده شدند. چون سکوت شد و مصلحت اندیشی کردند.»

از سکوت می گوید و از مصلحت اندیشی و از حکومت معاویه و یزیدیان سخن می راند. سخنانی که این روزها بسیار از رسانه های ضد انقلاب و سایت های سران فتنه می شنویم و می بینیم.

غافل از اینکه حاکمیت قبل از انقلاب حاکمیت طاغوت بود و حاکمیت فعلی حاکمیت ولی فقیه عادل است و غافل از اینکه همین مصلحت اندیشی های بجا بود که مانع از بوجود آمدن بسیاری از فتنه ها و باعث حفظ کثیری از نیروهای انقلابی شد.

ساختار خبرگان رهبری را مورد انتقاد قرار داده و می گوید چون سیاستمدار و اقتصاددانی درمیان آنها نیست پس نمی توانند این ابعاد رهبری را مورد نقد قرار دهند، و باز هم غافل از  اینکه فقهای خبرگان رهبری از علمای بلاد بوده و کسانی هستندکه اقتصاد اسلامی را آشنا بوده و سیاست را نه در کتاب های درسی بلکه در کوران حوادث انقلاب از دهه چهل تا کنون فرا گرفته اند.

و در پایان از سخنانش نتیجه گیری کرده و بیان می دارد که اگر نظارت بر کسی نباشد به دیکتاتوری کشیده می شود و تقریبا خلاصه ی کلامش را می گوید.

این هم لینک فیلم برنامه


1. سکوت آقای شهیدی فر و برخی لبخند های ریزش در مقابل حرف های دکتر افروغ از نکات جالب توجه این برنامه بود.

2.دعوت دکتر عماد افروغ به این برنامه هم خود جای تأمل بسیار دارد.

3. مهم تر از همه باید ببینیم که چه شد که عماد افروغ که یک فرصت برای جمهوری اسلامی بود، حال به یک تهدید بدل شده. به زودی مطلبی در مورد همین فرصت ها و تهدیدها و چگونگی تبدیل آنها به هم در خدمت دوستان هستم

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۰ ، ۲۱:۳۱
امید رحیمی