صبح امید

اندکی صبر سحر نزدیک است

صبح امید

اندکی صبر سحر نزدیک است

صبح امید

شعر، تا شاعر از خویش نرسته است، حدیث نفس است و اگر شاعر از خود رها شود، حدیث عشق است. پس نه عجب اگر شعر و شمشیر و عشق و پیکار با هم جمع شود ...
که کار عشق، یاران، لاجرم کربلایی است.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

سال 1388 سال اصلاح الگوی مصرف

سال 1389 سال همت مضاعف کار مضاعف

سال 1390 سال جهاد اقتصادی

اصلاح الگوی مصرف فقط مخصوص سال 88 نیست  و ادامه دارد ... همت مضاعف و کار مضاعف فقط مال سال 89 نیست و ادامه دارد ... جهاد اقتصادی یک سال نیست و ادامه دارد ... و راه همچنان باقیست  ...

متن کامل در ادامه مطلب

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۰ ، ۱۴:۳۵
امید رحیمی

این نامه رو که خوندم دنبال مصداق می‌گشتم واسش که یاد نامه‌هایی افتادم که در جریان انتخابات سال 88 از جانب برخی سیاسیون به مقام معظم رهبری نوشته می‌شد.این نامه رو امام علی(ع) در جواب نامه‌ی موذیانه و احمقانه‌ی معاویه  نوشته.در منابع آمده است که معاویه این نامه را در حقیقت برای علی(ع) ننوشت بلکه برای مردم شام و اغفال آنها نوشت دقیقا نظیر همان نامه‌هایی که در زمان سال 88  هر روز از رسانه‌ها منتشر می‌شد.بهتون توصیه می‌کنم حتما بخونیدش ...

أما بعد، فقد أتتنی منک موعظة موصلة، و رسالة محبرة، نمقتها بضلالک، وأمضیتها بسوء رأیک، وکتاب امریء لیس له بصر یهدیه، ولا قائد یرشده، قد دعاه الهوی فأجابه، وقاده الضلال فاتبعه، فهجر لاغطاً، وضل خابطاً. و منه: لأنها بیعه واحدة لا یثنی فیها النظر، ولا یستأنف فیها الخیار. الخارج منها طاعن، والمروی فیها مداهن.

ترجمه

اما بعد(از حمد و ثنای الهی) نامه‌ای از سوی تو به من رسید، نامه‌ای با اندرزهای نامربوط و سخنان رنگارگ که با گمراهی خویش آن را تزیین کرده و با سوء رایت امضا نموده بودی، این نامه از کسی است که نه چشم بصیرت دارد تا هدایتش کند و نه رهبری آگاه که ارشادش نماید(به همین دلیل) هوی و هوس او را به سمت خود دعوت نموده و او این دعوت را اجابت کرده، گمراهی، رهبر او شده و او از آن پیروی نموده، به همین دلیل بسیار هذیان می‌گوید و در گمراهی سرگردان است.

بخش دیگری از این نامه: بیعت خلافت یکبار بیشتر نبوده و نیست.نه تجدید نظر در آن راه دارد  نه اختیار فسخ، بنابراین آن کس که از بیعت خارج شود(بر آرای مهاجران و انصار) طعنه زده و به مخالفت برخاسته( و آن را بی‌ اعتبار شمرده) و آن کس که درباره آن تردید به خود راه دهد منافق است.

تفسیر نامه در ادامه‌ی مطلب

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۰ ، ۱۵:۰۶
امید رحیمی

یه زمانی یه جایی از یه نفر شنیدم که ‌می‌گفت: ماها(خودشو می‌گفت) مثل کسایی هستیم که سوار یه قایق بادی شدیم و داریم تو دریا حرکت می‌کنیم.با گناه‌ها و اشتباهاتی که انجام می‌دیم همش به این قایق آسیب می‌رسونیم و سوراخش می‌کنیم.فقط گاهی اوقات یه وصله‌هایی بهش می‌زنیم.وای بحالمون از وقتی که برسیم وسط این دریا و باد قایقمون خالی شده باشه.وقتی ازش پرسیدیم قضیه‌ی این وصله‌ها چیه،‌ گفت:شب قدر.می‌گفت فقط گاهی اوقات مثل شب قدر جوگیر می‌شیم و توبه می‌کنیم  به خودمون و خدامون قول می‌دیم که از این به بعد یا به قول معروف از شنبه دیگه گناه نمی‌کنم ولی تا ماه رمضون تموم میشه دوباره روز از نو و روزی از نو ...

انشاءالله که از شب قدر امسالمون حداکثر استفاده رو ببریم و سر قولمون با خدامون بمونیم

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۰ ، ۲۱:۰۲
امید رحیمی

بخاطر غیبت دوهفته‌ای که داشتم یه عذرخواهی به همتون بدهکارم.درگیر طرح پرمحتوای ضیافت اندیشه‌ی تکمیلی تو  دانشگاه فردوسی بودم.می‌دونم تو این دو هفته بهتون خیلی سخت گذشت، چون که نمی‌تونستید پست جدیدی تو ایران سرای امید بخونید(اعتماد به نفس فوق‌العاده از مهارت‌های کسب شده در طرح ضیافت !!! )

و اما بپردازیم به کار رسانه‌ای.طرح ضیافتی رو که دو هفته درگیر کلاساش و تکالیفش و مسابقاتش بودم علیرغم کم و کاستی‌هایی که داشت اما از اساتیدی که اومدن چیزای خوب زیاد ی هم می‌شد یاد گرفت.الان نمیتونم بهتون بگم استادا چی گفتن که اگه با فونت صفر بنویسم وبلاگ پر میشه! اما برداشت خودمو از کار رسانه‌ای واستون می‌گم.منظورم هم از رسانه همین وبلاگ، وبسایت، شبکه‌های تلویزیونی، نشریات و ... که فکر می‌کنم دوتای اول واسمون از بقیه مهم‌تر باشن.

به نظر بنده‌ی حقیر برای کار رسانه‌ای باید به دو موضوع مهم توجه کرد.محتوا برای اینکه مخاطب وقتش پای رسانه تلف نشه و جذابیت تا بتونین واسه رسانه‌تون مخاطب جذب کنین و از وقتی که برای انتشار رسانتون گذاشتید پشیمون نشید و حداکثر استفاده رو ازش ببرید.صحبت کردن در مورد محتوا کار من نیست؛ کار اساتیده.اما جذابیت.بهتره یه مثال بزنم از خودم.

اگر یه وبلاگ آخر محتوا و علم و دانش و فضیلت هم باشه و بهترین پست‌ها رو داشته باشه اما یه متن خیلی طولانی و  نسبتا سنگین توش باشه من که حوصله نمی‌کنم بخونمش.بعضی وقتا هم تا وبلاگو باز کنم و ببینم چنین وضعیه در همون دم نخست می‌بندمش(با عرض پوزش از دوستانی که مطالب اینچنینی تو وبلاگاشون میذارن) حالا اگه یه قالب قشنگ با ترکیب رنگ جالب با یه هدر جالب و جذاب توش باشه شاید چند دقیقه‌ای توش بمونم و یکم از مطالبشو به بهونه‌ی ظاهرش بخونم.اگه متنش هم یکم جذاب باشه( مثلا ادبی باشه یا توش از طنز استفاده شده باشه و ...) بقیشو هم شاااااااااید خوندم.بعضی وقتها هم بخاطر عکس‌هایی که تو پست‌هاشون میذارن یکم بیشتر تو وبلاگا می‌مونم.

نکته‌هایی رو که قراربود بگم تا حدی تو همون مثال گفتم.فکر می‌کنم تنها یا عمده کار رسانه‌ای ما هم همین وبلاگ و وبسایت باشه و رسانه‌های سمعی بصری زیاد به کارمون نیاد.اگه سوالی داشتید در خدمتم ...

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۰ ، ۰۰:۵۵
امید رحیمی

«سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ما» حتما همتون تا حالا این جمله‌ی تاریخی رو شنیدید.ولی به نظرتون چقدر بهش عمل شده و میشه؟ تو رفتار سیاسی  سیاستمدارای الان چه تناسبی بین سیاستشون و دیانتشون وجود داره؟ به نظر من که اگر نگیم هیچی باید بگیم خیلی خیلییییییییییی کم.انگار بزرگترین ابزار سیاست امروز دروغه.حالا کاری به سیاستمدارای خارج کشور ندارم، چون اونا تو شعارای انتخاباتیشون و سخنرانی‌هاشون از رابطه‌ی سیاست و دیانت حرف نمی‌زنن.تا الان از خیلیا این سؤالو پرسیدم که سیاستمدار موفق کیه؟ همشون گفتن کسی تو سیاست موفق‌تره که بهتر دروغ بگه و دوز و کلک بیشتری بلد باشه سیاستمدار بهتریه.تا وقتی که تو متن سیاست نباشین و خودتون با چشماتون نبینین و با گوشاتون نشنوین این چیزایی که گفتم رو در حد چند تا شعار میبینید.منم قبلا همینطور فکرمی‌کردم تا همین چند وقت پیش که انتخابات شورای مرکزی جامعه اسلامی خودمونو دیدم.نمیدونم عضو شورای مرکزی یه تشکل بودن چقدر ارزش داره که بخاطرش دروغ‌ها گفته می‌شد و خیانت‌ها می‌شد و خیلی کارای دیگه که از گفتنشون شرم دارم.چرا باید بخاطر حضور برخی افراد که نه تخصص دارند و نه صلاحیت، افراد شایسته‌ی این کار از کاندیداتوری سر باز زنند و از ترس حاشیه‌های احتمالی ترجیه بدن که توی شورای مرکزی نباشن؟ با گوشهای خودم حرف‌هایی شنیدم که 180 درجه با واقعیت فرق داشت.اونم از کسایی که اصلا نه کاندید شده بودن و نه با طرفی که کاندید شده بود نسبتی داشتن.فقط به صرف طیف مشترکی که با طرف مورد نظر داشتن.نمیدونم این طیفا از کجا اومدن و چه نفعی واسه افراد داره که تو یه طیف جا داشته باشن؟ افرادی که در نوع خودشون میشه گفت نخبه‌ان و مطمىٔنم بخاطر اسلام وحمایت از کشورشون عضو جامعه اسلامی شدن و توش کلی هم خدمت کردن باید خوشونو اینطوری خراب کنن.عده‌ای از همین افراد بعد از انتخابات اومدن پیش خودم و تا تونستن پشت کسایی که میشناخنمشون دروغ‌هایی گفتن که داشتم شاخ در می‌آوردم.فقط کارم شده بود لبخند زدن و سکوت.سعی می‌کردم چیزی نگم.نمی‌دونستم کار درست چیه.بعد از انتخابات تصمیم گرفته بودم که دیگه تو انتخاباتی به این شکل شرکت نکنم و یا حداقل سعی کنم چیزی ندونم و فقط رأی بدم و سرمو مثل کبک زیر برف کنم.ولی الان که یکم فکر کردم دیدم که این کار مثل ترسه، مثل فرار از حقه یا بهتره بگم مثل خیانته.تصمیم گرفتم واسه احقاق حق و روشن کردن حقیقت بجنگم و نذارم افراد نالایق بیان روی کار که کار دشمن آسون‌تر بشه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۰ ، ۲۳:۵۲
امید رحیمی

سلامی دوباره خدمت تمامی دوستان.شرمنده که یه مدت نبودم.یه اتفاقاتی افتاده بود که نه وقت داشتم واسه وبلاگ نویسی و نه دل و دل و دماغ ... ولی الان دوباره برگشتم.

اما در مورد این نامه‌ی امام علی(ع) به معاویه که اگر یکم دقت کنیم مصداق‌هی زیادی تو زمان خودمون واسش پیدا میشه.به نظر من هم آخریش تو انتخابات شورای مرکزی همین جامعه‌ی اسلامی خودمونه!!!!!

إلی معاویة 

إنه بایعنی القوم الذین بایعوا أبا بکر وعمر وعثمان علی ما بایعوهم علیه، فلم یکن للشاهد أن یختار، ولا للغائب أن یرد، وإنما الشوری للمهاجرین والأنصار، فإن اجتمعوا علی رجل وسموه إماماً کان ذلک لله رضی، فإن خرج عن أمرهم خارج بطعن أوبدعة ردوه إلی ماخرج منه، فإن أبی قاتلوه علی اتباعه غیر سبیل المؤمنین، وولاه الله ما تولی. ولعمری، یا معاویة، لئن نظرت بعقلک دون هواک لتجدنی أبرأ الناس من دم عثمان، ولتعلمن أنی کنت فی عزلة عنه، إلا أن تتجنی; فتجن ما بدا لک! والسلام.

ترجمه

(بیعتی که مردم در مدینه با من کردند، برای تو که در شام بودی الزام‌آور است،  زیرا) همان کسانی که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کردند با همان شرایط با من بیعت نمودند، بنابراین نه حاضران اختیار فسخ یا مخالفت با آن را دارند و نه کسی که غایب بوده حق رد کردن آن را دارد.شورا تنها از آن مهاجران و انصار است، هرگاه همگی کسی را برگزیدند و امامش نامیدند، خداوند از او راضی و خشود است؛ بنابراین اگر کسی از فرمان آنها با بدگویی یا بدعتی خارج گردد، مسلمانان او را به جای خود باز می‌گردانند، و اگر امتناع ورزد، با او پیکار می‌کنند، چرا که از غیر مسیر مؤمنان تبعیت کرده، و خدا او را در  بیراهه رها می‌سازد.ای معاویه! به جانم سوگند اگر به نگاه عقل بنگری نه با چشم هوی و هوس، مرا از همه مبراتر از خون عثمان می‌یابی و خواهی دانست من به کلی از آن برکنار بودم مگر اینکه در مقام تهمت برآیی و چنین نسبت ناروایی را به من بدهی.اگر چنین است هر تهمتی می‌خواهی بزن والسلام.

تفسیر در ادامه مطلب

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۰ ، ۲۲:۳۳
امید رحیمی

خواستم یه پست درباره این قهرمان ورزشی که در مسابقات قوی‌ترین مردان در سال گذشته قهرمان جهان شده بود بنویسم.ولی یه ایمیل واسم اومد که قسمتی از نوشته‌ی علیرضا دبیر ورزشکار گذشته و سیاستمدار حال درباره قتل روح‌الله داداشی توش بود که دیگه لازم ندیدم خودم چیزی بنویسم.فکر کنم تو همین چند خط همه چیز گفته شد.

«روز میلاد امام عصر (عج)، میان تمام پیامک‌هایی که به نشانه تبریک و تهنیت آن عید بزرگ دست به دست می‌شد، ناگهان خبری آمد که کام اهالی ورزش را تلخ کرده و آنها را در این فکر فرو ببرد که چه زمانی قرار است داستان تلخ "خشونت" در ورزش ایران خاتمه یابد.

روح الله داداشی، قوی‌ترین مرد ایران به ضربات پی در پی چاقو کشته شده بود و هیچ‌کس هم باور نمی‌کرد که فاصله میان حیات و ممات کسی که به زور بازو و قوت جان شهره بود، چنین کوتاه و سخت باشد. خبری از جنس بسیاری از اخبار دیگر که طی ماه‌های گذشته شنیده‌ایم و هر بار بابت آنها غصه خورده‌ایم، بغض کرده‌ایم و بالاتر از تمام اینها در این اندیشه فرو رفته‌ایم که پس تکلیف آرامش و امنیتی که حق هر شهروند است، چه می‌شود. وقتی کسی با چنین سوابقی هدف تیغ کینه و خشم قرار می‌گیرد، تکلیف آن آدم ساده و نحیفی که می‌خواهد میان همین خیابان‌ها، جاده‌ها خانواده‌اش را به شادی و نشاط میهمان کند، چیست؟!»

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۰ ، ۰۱:۳۸
امید رحیمی


خوانندگان محترم و طرفدارای پر و پا قرص مجموعه‌ی سهندنامه بازم سلام.در این قسمت به ادامه‌ی مصاحبه با آقایان   دکتر سهندلو و دکتر سهندزاده توجه کنید.

ـ خوب جناب دکتر سهندلو بعنوان اولین سؤال و بدون مقدمه میشه تعریفی از یک دانشجو برای خوانندگان اراىٔه بفرمایید؟

ـ بله ...باید عرض کنم که نظر بنده دانشجو در حدی نیست که بشه تعریفش کرد ولی چون تعریف‌های زیادی واسه دانشجو وجود داشت من هم تصمیم گرفتم یه تعریف بدست بیارم که به این صورت است:« دانشجو موجودی است از جنس آدمیزاد، می‌خورد و می‌آشامد و نفس‌ می‌کشد.تنها کار او هم کلاس رفتن و درس خواندن است و لاغیر»

ـ جناب سهندزاده میشه شما هم تعریفتونو از دانشجو برای ما بگید؟

ـ منم با دکتر سهندلو موافقم اما در تعریف من دانشجو یک کار دیگر هم می‌کند آن هم «دردسر درست کردن برای مدیر دانشگاه» است.

ـ یعنی به نظر شما دانشجو هیچ کار دیگه‌ای انجام نمی‌ده؟ پس تکلیف جنبش دانشجویی فعالیت‌های فرهنگی و فعالیت‌های ورزشی و ... چی میشه ؟ تشکل‌های دانشجویی چطور؟

ـ (دکتر سهندلو): ای آقا؛ انگار بنده رو دست کم گرفتید. در دانشگاهی که من مدیرش باشم، تمامی جنبش‌های دانشجویی با کمک سربازان آماده به خدمت نیروی حراست از نطفه خفه خواهد شد.قبل از اینکه هر گونه فعالیتی شکل بگیره.البته باید بگم که بنده دو نوع حراست در دانشگاه بوجود خواهم آورد، یکی بعنوان حراست اطلاعاتی برای شناسایی دانشجویانی که اعمالی به جز آنچه در تعریف دانشجو ذکر شد انجام دهند، ودیگری برای اعمال زور روی دانشجویان شناسایی شده.تشکل دانشجویی هم که معنی و مفهوم نداره. مشخصه که باید تعلیق بشه.

ـ آقای دکتر سهندلو که ما رو شگفت‌زده کردن با این دانشگاه شبیه به پادگان.میشه شما(دکتر سهندزاده)هم نظرتونو در این باره بگید؟

ـ باید خدمتتون عرض کنم که اینجانب کاملأ با خشونت مخالفم.حراست دانشگاه که نباید کاری به کار دانشجو داشته باشه. من برای دانشگاه خودم از روش سورپرایز دانشجو استفاده می‌کنم.موضع بنده هم در مورد تشکل‌های دانشجویی به دو صورته.اگر تشکل کاری رو که ما و دوستانمون بگیم انجام بده، میذاریم بمونه و در غیر اینصورت یا کاری می‌کنیم که از کار کردن در تشکل پشیمون بشن(با هماهنگی با برخی اساتید محترم در نمره دادن و برخی کارهای دیگه که سِکرِته) و در نهایت تعلیق.

ـ میشه راجع به روش سورپرایز دانشجو توضیحاتی بدین؟

ـخوب در این روش به محض اینکه دانشجو اعمالی که دردسر ساز باشه مثل اعتراض به دانشگاه، انتقاد از مسىٔولین دانشگاه و دوستانشون، انواع جنبش های دانشجویی و ... انجام بده، یهو با تعلیق از یک تا 8 ترم و در برخی موارد با اخراج مواجه میشن و این یعنی یه سورپرایز واقعی.

(توضیح از بنده‌ی نویسنده: از اونجایی که می‌دونم شما خوانندگان عزیز اصلا حوصله‌ی خوندن متن طولانی رو ندارید، ادامه‌ی این مصاحبه و قسمت پایانی رو در قسمت بعد بخونید)

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۰ ، ۲۳:۲۰
امید رحیمی

این نامه را امام علی(ع) به اشعث بن قیس(فرماندار آذربایجان) نوشته است.جالب است بدانید که ابوبکر برای جلوگیری از خطرات اشعث، خواهر خود ام‌فروه را به او تزویج کرد و این زن سه پسر آورد که یکی از آنها محمد بود که در کربلا از فرماندهان لشکر ابن زیاد در برابر امام حسین(ع) بود.اشعث دختری به نام جعده داشت که همه شنیده‌ایم امام حسن مجتبی(ع) را مسموم ساخت و طبق روایت کافی خود اشعث نیز از کسانی است که در قتل امیر مؤمنان علی(ع) شرکت داشت

إلی أشعث بن قیس عامل أذربیجان 

 وإن عملک لیس لک بطعمة، ولکنه فی عنقک أمانة، وأنت مسترعًی لمن فوقک. لیس لک أن تفتات فی رعیة، ولا تخاطر إلا بوثیقة، وفی یدیک مال من مال الله عزوجل، وأنت من خزانه حتی تسلمه إلی، ولعلی ألا أکون شر ولاتک لک، والسلام.

ترجمه

این فرمانداری برای تو آب و نان نیست؛ بلکه امانتی است در گردنت و (بدان) تو از سوی مافوق خود تحت مراقبت هستی.هرگز حق نداری درباره‌ی رعیت، استبداد به خرج دهی و حق نداری در کارهای مهم و خطیر بدون اطمینان وارد شوی.در دست تو بخشی از اموال خداوند عزوجل است و تو یکی از  خزانه‌داران او هستی، باید آن را حفظ کنی تا به دست من برسانی، امید است که من رییس بدی برای تو نباشم والسلام.

تفسیر

سید رضی فقط قسمتی از کل نامه را در اینجا آورده است.امام(ع) در آغاز این نامه چنین فرمود:« اگر لغزش‌هایی چنین و چنان از تو سر نزده بود در این کار(فرمانداری آذربایجان یا بیعت کردن با امام(ع)) مقدم بر دیگران بودی و شاید پایان کار تو آغاز آن را جبران کند و بخشی از آن بخش دیگر را بپوشاند اگر تقوای الهی را پیشه کنی.»

سپس امام (ع) در ادامه‌ی این نامه اشاره به قتل عثمان و بیعت مردم با او و شورش طلحه و زبیر و شکستن بیعت آن حضرت نمود و افزود که آنها عایشه را نیز با خود به سوی بصره بردند و من به اتفاق مهاجرین و انصار به سوی آنها رفتیم و در میدان نبرد در مقابل هم قرار گرفتیم.من از آنها خواستم که از سرکشی باز گردند  و به بیعت خود وفادار باشند و آنچه وظیفه‌ی اتمام حجت بود انجام دادم؛ ولی آنها نپذیرفتند جنگ در گرفت و شکست خوردند و گروهی مجروح شدند و گروهی فرار کردند و من دستور دادم مجروهان را مکشند  و فراریان را تعقیب نکنند  و هر کس سلاح خود را بر زمین بگذارد  و به خانه‌ی خویش برود و در را به سوی خویش ببندد در امان خواهد بود.

سپس امام(ع) این بخش از نامه را که سید رضی نقل کرده است بیان فرمود.امام(ع) در این بخش از نامه، اول او را با دو جمله پر معنا هشدار می‌دهد و می‌فرماید:« این فرمانداری برای تو آب و نان نیست؛ بلکه امانتی است در گردنت و (بدان) تو از سوی مافوق خود تحت مراقبت هستی».سپس امام(ع) بعد از این هشدار گویا به بیان سه وظیفه برای اشعثبه عنوان یک فرماندار می‌پردازد، نخست می‌فرماید:« هرگز حق نداری درباره‌ی رعیت، استبداد به خرج دهی»بلکه باید طبق موازین الهی و آنچه در اسلام درباره‌ی حقوق مردم پیش‌بینی شده رفتار کنی نه اینکه آنچه دلخواه توست خودسرانه انجام دهی و با مردم همچون بندگان و بردگان رفتار کنی.حضرت در دستور دوم می‌فرماید:« حق نداری در کارهای مهم و خطیر بدون اطمینان وارد شوی» و منظور امام(ع) این است که در اموری که با سرنوشت مردم سروکار دارد جز با دقت و تامل و مشورت کافی و در صورت لزوم گرفتن اذن از امام(ع) و پیشوایت اقدام مکن، زیرا برای حفظ امانت‌های مهم  باید از دست زدن به کارهای خطرناک پرهیز کرد.در دستور سوم درباره‌ی حفظ اموال بیت‌المال می‌فرماید:« در دست تو بخشی از اموال خداوند عزوجل است و تو یکی از  خزانه‌داران او هستی، باید آن را حفظ کنی تا به دست من برسانی»

در پایان به او اطمینان می‌دهد که اگر در مسیر صحیح گام بر دارد، امام(ع) بر او  هیچ‌گونه تعرضی نکند و از این نظر در  امنیت باشد، می‌فرماید امید است که من رییس بدی برای تو نباشم»

البته این تعبیر، تعبیری است بسیار متواضعانه و پدرانه.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۰ ، ۱۶:۰۷
امید رحیمی

چقدر از افغانستان می‌دونید؟ تابحال کدومتون به سفر به افغانستان فکر کردید، حالا واسه سیاحت یا واسه زیارت؟ سفر که پیشکش، اصلا تا بحال به شرایط فرهنگی افغانستان توجه کردید؟ تو صدا سیما هم که از افعانستان فقط سربازهای ناتو و طالبان رو میبینیم و دیگر هیچ. به نظرتون نقش ما ایرانیا تو آینده‌ی افغانستان چقدره و چقدر می‌تونیم افغانستان رو تو راهی که میره به سمت خودمون بکشونیم؟ وقتی ما ایرانیان در کتب درسی مدارس متوسطه‌ی خود،‌حمله‌ی محمود افغان به اصفهان و پادشاهی رو به اضمحلال صفوی را یورش افغان می‌نامیم، نباید از همسایگانمان انتظاری بیشتر داشته باشیم.حمله‌ی محمود افغان به هیچ رو یورش نبوده است، شورش بوده است.شورشی درون یک حکومت بزرگ.ما حتی تاریخ هزارساله‌ی ایران بزرگ را با مرزهای سیاسی زیر دویست‌ساله می‌نویسیم و بعد انتظار داریم فرهنگ غریب‌نوازی داشته باشیم؟! حتما می‌دونید که زبان اکثر مردم افغانستان فارسیه و همین موضوع باعث قرابت فرهنگی بین ما و افغانستان میشه.ولی با توجه به شرایطی که افغانستان داره و حضور نیروهای اروپایی و آمریکایی و یک معضل بزرگ بنام طالبان این کشور دوست و هم‌سایه روز به روز داره از ایران ما دورتر و دورتر میشه. آمریکایی‌ها در افغانستان هفته‌نامه‌ای به سه زبان فارسی، پشتو و انگلیسی بنام «صدای آزادی» منتشر می‌کنند و بطور رایگان در اختیار مردم افغان می‌گذارند.هفته‌نامه ها کاملا با سطح فرهنگ افغانی‌ها همخوانی دارد.صفحه‌ای دارد بنام«از باباجان بپرسید» که به نوعی صفحه‌ی مشورت است.فریده از باباجان راجع به بیکاری پرسیده است.خیلی قشنگ جواب داده است که«فریده‌ی عزیز وظیفه‌ی اشتغال فقط با دولت نمی‌باشد، شرکت‌ها که بسیاری‌شان هم افغان هستند وظیفه‌ی ایجاد اشتغال دارند.»از همان اول ، سطح توقع مردم از دولت و نیروهای خارجی مستقر را پایین می‌آورند.سردبیر هفته‌نامه هم یک ژنرال آمریگایی است که متن ادبی هم می‌نویسد راجع به گل و بلبل.بنام کاپیتان تورن توبیس واخنر.انتهای مجله هم نوشته‌اند که مجله زیر نظر فرماندهان اسیاف منتشر می‌شود.رادیوی موج اف‌ام و سایت هم دارد.خیلی جالب است که در صفحه‌ی میانی آن شماره‌ی اول ماه میزان ، برای عید فطر هم مطلب دارند.اشعاری هم به فارسی و پشتون و همچنین پیام شیخ‌الاسلام اوباما به مناسبت ماه مبارک برای مسلمانان جهان به سه زبان. ما چه می‌کنیم.رایزن فرهنگی ما و کنسول ما هم آیا مجله‌  منتشر کرده‌اند؟ تا بحال چقدر کار فرهنگی توی افغانستان انجام داده‌ایم؟ حتی بعضی کتابفروشی‌های افغان هم بدلیل علاقه‌ی زیاد مردم به فرهنگ و مردم ایران خواهان وارد کردن کتاب‌های ایرانی بودند با کلی مشکل مواجه شدند و عده‌ای از آنها نیز بصورت قاچاقی کتاب‌های ایرانی را وارد افغانستان کرده و می‌فروختند.حتی بعضی از افغانی‌ها که آرزوی زیارت امام رضا(ع) رو دارند، نمی‌تونند به مشهد برن چون دولت ایران اجازه نمی‌ده و خیلی سخت می‌گیره. در زمینه‌ی فرهنگی تو افغانستان که دیدیم ایران تقریبا هیچ نقشی نداشت.حالا تو زمینه‌ی امنیت افغانستان به نظرتون ایران نقشی داشته؟ حتما می‌گید اینجا هم نقشی نداشته و نداره! ولی اگر یکم توجه کنید میبینید که تو این زمینه بطور غیر مستقیم ایران نقش داشته.نقش که نمیشه گفت ولی با یکم سیاست به راحتی می‌شد فعالیت‌های خوبی انجام داد. جوانان افغانی که شرایط تحصیلی مناسبی در افغانستان ندارند تصمیم به ادامه‌ی تحصیل در مدارس و دانشگاه‌های کشورهای دیگر می‌گیرند.بهترین گزینه‌ها برای این کار ایران و پاکستان هستند(بدلیل زبان مشترک و فرهنگ نزدیک)، و به تبع ایران شرایطی بس مناسبتر دارد.اما تحصیل در مدارس ایران آسان‌تر است برای جوانان افغان یا در پاکستان؟ بهتره بگیم تحصیل در ایران غیر ممکن است.پس عمده‌ی جوانان به پاکستان می‌روند و عده‌ای قلیل هم البته به هند.  طالب‌ها که مهم‌ترین عامل بی‌امنی تو افغانستان هستند، اهل هرات نبوده‌اند و از ولایات جنوبی آمده و نود درصد آنها پشتون‌اند و درس‌خوانده‌ی مدارس پاکستانی و با فرهنگی پایین‌تر از فرهنگ عامه‌ی اهل هرات.مدارس پاکستانی هم که حتما می‌دونید اکثرا وهابی هستند و مروج اندیشه‌های وهابیت.پس این جوانان افغانی که براساس اندیشه‌های وهابیت آموزش دیده‌اند پس از ورود به افغانستان به طالبان ملحق شده و بقیه‌ی ماجرا رو هم خودتون می‌دونید.حالا اگه برای این جوونا امکان تحصیل تو ایران وجود داشت، و بر اساس اسلام ناب شیعی آموزش ببینند و با شناخت کامل از غرب پس از تحصیل به افغانستان برگردند این کشور نصف مشکلاتی که الان داره رو نداشت.پس بازم ایران می‌تونست با نقش فرهنگی خودش تو افغانستان نقش نظامی و سیاسی داشته باشه.به همین سادگی. رییس فرهنگ هرات، منصوب طالبان، امروز مغازه دارد در بازار.به قول اهالی برمی‌گردد به جنم اصلیش که کسب و کار است،نه شعر و ادب! زمان ریاست دختر یکی از اهل فرهنگ هرات را می‌گیرد.حالا بعد از چند سال، حتی بعد ازسقوط طالب‌ها، در هرات ماندنیشده است و کاسب شده است.نکته این است که فرهنگ مقتدر و مسلط هراتی‌ها او را به یک هراتی تبدیل  است و برای همین هراتی‌ها در موضع انتقام‌گیری از او نیستند.یعنی غلبه عاقبت با فرهنگ است.هراتی‌ها هم شعبه‌ای از فرهنگ ایرانی‌ها هستند دیگر. حرف از افغانستان بسیار است؛ گله و شکوه از جفا در حق مردم افغان و قصوری که تا بحال در وظایف در قبال این مردم اعمال شده بسی بیشتر.دوستان برای مطالعه‌ی بیشتر می‌تونن به کتاب «جانستان کابلستان» آقای امیر خانی مراجعه کنند که ایده‌های این متن هم برگرفته همین کتاب است.
۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۰ ، ۱۷:۰۷
امید رحیمی

با سلام خدمت همگی دوستان.چه سهندی و چه غیر سهندی.حتما همتون ماجرای انتخابات سرنوشت‌ساز استان آذربایجان میانی رو تو قسمت قبل خوندید.حتما سؤالاتی تو ذهنتون پیش اومده.شاید یکیشون این باشه که این کاندیداها چه طرح و برنامه‌هایی برای دوره‌ی ریاست دانشگاه صنعتی سهند دارند.به همین دلیل ما امروز از دکتر سهندلو و دکتر سهندی‌زاده دعوت به عمل آوردیم تا گزیده‌ای از برنامه‌های  خودشونو واسه‌ی ما شرح بدن.

ـ سلام آقایون دکتر.لطفا اول خودتونو معرفی کنید و از برنامه‌هاتون واسه ما بگید.اول کدومتون شروع میکنید؟

ـ اول من ...

ـ نه من زودتر ثبت‌نام کردم!

ـ نه من زودتر رسیدم اینجا!

ـ نخیر من باید اول شروع کنم.نذار بگم دیروز کجا و با کی بودیا ...

ـ جرأت داری بگو تا منم بگم دیروز تو خونتون کی رو دیدم ...

ـ ــــــــــ «به دلیل برخی شىٔونات این قسمت‌ها سانسور شده.شمای خواننده بر من نگارنده ببخشید»

ـ آقایون دعوا نکنید.من یه راه حل دارم.گل یا پوچ! هر کسی برنده شد اون اول شروع می‌کنه !

«بعد از مسابقه‌ی گل یا پوچ دکتر سهند لو موفق شدند گل را پیدا کرده و آغاز کننده‌ی مصاحبه(شاید هم مناظره) باشند.»

ـ خوب دکتر سهندلو میشه خودتونو معرفی کنید؟

ـ با سلام خدمت خوانندگان عزیز و به کوری چشم بازندگان، بنده سهند سهندلو هستم فارغ‌التحصیل فری یونیورسیتی واحد مرکزی روستای دکترلر در مقطع دکتری رشته‌ی زبان و ادبیات گینه‌ی بیساىٔو.

ـ میشه در مورد دانشگاهتون توضیحاتی بدید و بگید تو کدوم کشوره؟ تو گینه‌ی بیساىٔو؟

ـ ای آقا.شما چرا نمی‌فهمید.فری‌یونیورسیتی همون دانشگاه آزاده دیگه ...

ـ ببخشید جناب دکتر.خب جناب دکتر بعنوان اولین سؤال میشه ابتدا د مورد ابهاماتی که در مورد خریداری شدن مدرک دکتری شما وجود داره، توضیحاتی برای خوانندگان ما بدید؟

ـ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ «از بیان این قسمت‌ها نیز معذوریم»

ـ آقا اینا همش واسه اینه که طرفدارای منو گمراه کنند.همشو تکذیب می‌کنم.

بسه دیگه.خسته شدم.من به کارهای سنگین عادت ندارم.بقیشو از این سهندی‌زاده بپرسید.

ـ بله.دکتر سهندی‌زاده میشه شما هم خودتونو معرفی کنید.

ـ منم خدمت خوانندگان عزیز سلام عرض می‌کنم و قبل از هرچیزی اعلام می‌کنم که تو مسابقه‌ی گل یا پوچ تقلب شده بود.به هر حال ...من   سهند سهندی‌زاده هستم.صاحب بزرگترین سوپرمارکت شهر سهند.

ـ خب دکتر سهندی‌زاده میشه کمی از انگیزتون برای ریاست دانشگاه بگید؟

ـ خوب من دلایل زیادی برای این کار دارم.اول این که الانه مد شده همه‌ی مدیرا چند تا شغل داشته باشن.دیدم افت داره که فقط یک جا مدیر باشم.گفتم بیام رىٔیس دانشگاه بشم که خیلی هم کلاس داره.

ـ مدیر؟ شما مگه جای دیگه‌ هم مدیر هستید؟

ـ بله آقا.بنده ریاست امور بین‌الملل سوپرمارکت‌های سهند رو هم بر عهدا دارم.آقا واسه منم بسه دیگه.از کت و کول افتادم.منم طاقت کار سخت و طاقت‌فرسا ندارم.

ادامه‌ی مصاحبه در قسمت بعد

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۰ ، ۱۲:۳۷
امید رحیمی

إلی بعض أمراء جیشه 

 فإن عادوا إلی ظل الطاعة فذاک الذی نحب، وإن توافت الأمور بالقوم إلی الشقاق والعصیان فانهد بمن أطاعک إلی من عصاک، واستغن بمن انقاد معک عمن تقاعس عنک، فإن المتکاره مغیبه خیر من مشهده، وقعوده أغنی من نهوضه.

ترجمه

مخالفان را (کسانی که فرمان تو را در مقابله با لشکریان طلحه و زبیر پذیرا نیستند) نصیحت کن.اگر به سایه‌ی اطاعت باز کردند (و تسلیم فرمان تو شوند) این همان چیزی است که ما دوست داریم (و آن را می‌خواهیم) و اگر حوادث، آنها را به سوی اختلاف و عصیان  کشاند به کمک کسانی که از تو اطاعت می‌کنند با کسانی که از تو نافرمانی می‌کنند پیکار کن و با کسانی که مطیع‌اند از کسانی که سستی می‌ورزند خود را بی‌نیاز ساز؛ زیرا سست‌عنصران و کسانی که از جنگ با دشمن کراهت دارند غیبت‌شان بهتر از حضورشان است و قعود آنها ازجنگ، از قیامشان کارسازتر است!

تفسیر نامه در ادامه مطلب

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۰ ، ۰۰:۱۶
امید رحیمی

بسم رب الشهداء والصدیقین

 

وبلاگ  رهروان ولایت (مهاجر)که یه وبلاگ مذهبی وخوبیه سوالی کرده بود که اگر قرارباشه مابین دین وفرزندمان یکی رو انتخاب کنیم  کدامیک رو انتخاب میکنیم؟

البته من یه چیزایی رو نوشتم چون حقیقتا سوال سختیه یعنی هنگام معرکه  وامتحان باید پاسخ داده بشه نه در آسودگی و...

اما مادران وپدران شهدا بعضا کارهایی رو کردن که آدم هنگ میکنه وسر تسلیم درمقابلشون فرود میاره مثل مادر شهیدی که فرزندش رو با دستان خودش غسل میده و واقعا می ارزه که آدم وقت بذاره وبخونه

چه چیزی سبب شد که شما سیدمحمد را غسل و کفن کنید؟ -

نان بگویم ما از مرگ و شهادت هیچ ترس و واهمه‌ای نداریم و به مردم بگویم من همان زمان عرض کردم و گفتم، درست است که فرزند من نیاز به غسل و کفن ندارد، ولی من او را غسل می‌دهم و کفن می‌پوشانم، تا به دشم که افتخارم این است که پسرم فدای اسلام، انقلاب و حضرت امام شده است.

 

 شهید سید محمد محمد نژاد

خب، بعد از غسل و کفن... ؟ - خیلی نوازشش کردم و با او درددل کردم و بعد از آن نیز خودم وارد قبر شدم و تلقینش را خواندم. لبانم را جلوی گوشش گرفتم و به او گفتم: پسرم! سلام مرا به مادرت حضرت زهرا (س) برسان و به او بگو: من یک مادر پیری دارم و از او بخواه که در روز قیامت از من شفاعت کند.

متن کامل مصاحبه در ادامه مطلب

نویسنده:محمد حسینی خورنژاد

منبع:www.sardaranali.persianblog.com

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۰ ، ۱۹:۳۴
امید رحیمی



1- امام راحل(ره) در سال 43 ، سربازان من در گهواره ها هستند!

2 -  پیش بینی فرار شاه و عاقبت رژیم پهلوی

3- پیش بینی در مورد تشکیل حکومت اسلامی در ایران

4- پیش بینی در مورد عاقبت منتظری

5- پیش بینی در مورد رهبری امام خامنه ای(مدظله)

6- پیش بینی نابودی مارکسیسم و سقوط شوروی

7- پیش بینی حمله عراق به کویت

8- پیش بینی عاقبت ذلت بار برای سران مزدور

9- پیش بینی حرکت مردم مصر و عاقبت حسنی مبارک

10- پیش بینی وقوع بیداری اسلامی در منطقه

11- پیش بینی فروپاشی آمریکا از درون

12- پیش بینی فتح قدس و آزادی فلسطین

13- پیش بینی نزدیکی ظهور و اتصال انقلاب اسلامی به ظهور

14- پیش بینی مخالفت با امام زمان(عج) توسط کسانی که با ولایت فقیه مخالفت می کنند

 متن کامل و جزىٔیات در ادامه‌ی مطلب

منبع:http://u313.ir

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۰ ، ۱۵:۲۰
امید رحیمی

بنا بر گزارش خبرگزاری رسمی استان  آذربایجان میانی( شامل شهرهای اسکو،‌خسروشهر،‌کندوان و به مرکزیت سهند)، سهنا، از این پس رؤسای تمامی دانشگاه‌های این ایالت خودمختار به صورت انتخابات همه‌جانبه(برگرفته از دموکراسی ناب) و توسط مردم این استان صورت می‌گیرد.به گفته‌ی مهندس سهندچی، مسؤل برگزاری انتخابات، رای‌دهندگان هیچگونه محدودیتی ندارند.آحاد مردم از نوزادان یک‌ماهه و حتی یک‌روزه گرفته تا پیرمردها و پیرزن‌های 140 و 150 ساله می‌توانند در این انتخابات سرنوشت‌ساز شرکت کنند.ایشان خاطر نشان کردند عده‌ای از افراد نیز، به دلایلی که خود مهندس سهندچی در طول تحقیقات به آنها دست یافته، حق شرکت در این انتخابات را ندارند که به شرح زیر می‌باشند:

1.دانشجویان تمامی دانشگاه‌های استان آذربایجان میانی(آخه دانشجو که صلاح خودشو نمی‌دونه.مگه دانشجو از دموکراسی چیزی می‌فهمه که تو این انتخابات شرکت کنه.دانشجو فقط باید درسشو بخونه و دیگر هیچ ... )

2.اساتید و هیات علمی دانشگاه‌های استان آذربایجان میانی(اصلا چه معنی داره استاد تو کارای دانشگاه دخالت کنه.استاد فقط باید درس بده و بره کارگاه و آزمایشگاه)

ایشان همچنین افزودند: در خصوص امر خطیر بومی‌سازی علم، تصمیمات مهمی در این استان اتخاذ شده است که مهم‌ترین آنها حذف شرایط دست و پاگیر مانند مدرک تحصیلی، سابقه‌ی مدیریت، سابقه‌ی کار علمی و هزاران قانون دیگر و لحاظ کردن تنها یک شرط برای کاندیداتوری ریاست دانشگاه‌ها می‌باشد و آن هم بومی این استان بودن است.بطور مثال کاندیداهای ریاست دانشگاه صنعتی سهند عبارتند از:

1.دکتر سهندلو(شایعاتی مبنی بر خریداری شدن مدرک دکترای ایشان وجود دارد ولی از آنجایی که مدرک تحصیلی از شرایط کاندیداتوری نیست ما هم باور نکردیم)

2.دکتر سهندی‌زاده(ایشان دکتر نیستند ولی چون گاهی بچه‌های محل را از آمپول می‌ترساند اهالی محل او را دکتر صدا می‌زنند )

3.دکتر سهندپور( ایشان آمپول‌زن محل هستند و از دکتری فقط مدرکش را ندارد)

4.دکتر سهندیان(ایشان نه مدرک دکتری خریده و نه حتی مدرکی داره و در هیچ جایی هم او را دکتر صدا نمی‌زنند و مسؤل انتخابات «مهندس سهندچی» واژه‌ی دکتر را در فرم ایشان اضافه نمودند)

که همگی چهره‌هایی نام‌آشنا از فرزندان این آب و خاک(البته بنده‌ی نگارنده تو قسمت آب مشکل دارم چون در این مدتی که اینجانب در استان آذربایجان میانی به حرفه‌ی خبرنگاری و نویسندگی مشغولم آبی با حجم بیشتر از یک سطل ندیده‌ام.شمای خواننده می‌توانید این را یک خرق عادت ادبی بحساب بیاورید.) هستند.

منتظر قسمت‌های بعدی باشید ...

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۰ ، ۱۸:۱۴
امید رحیمی


((آمار نشان می‌دهد در دو ماه نخست امسال بیش از 95 درصد بازار خودروهای سواری کشور در اختیار تنها چهار برند پراید، پژو، تندر 90 و سمند بوده است.
به گزارش ایسنا، در این مدت پراید با تولید 86 هزار و 567 دستگاه بیشترین سهم را از بازار خودروهای سواری کشور به خود اختصاص داد. سهم پراید از بازار داخلی در دو ماهه‌ی امسال به حدود 44.7 درصد رسید.
بعد از پراید این پژو بود که با تولید 67 هزار و 752 دستگاه معادل 35 درصد از بازار خودروهای سواری کشور را به خود اختصاص داد. اگرچه سهم پژو امسال نسبت به سال قبل حدود 2.2 درصد کاهش یافته است
در رده‌ سوم نیز برند داخلی سمند قرار گرفت که سهمی معادل 10.8 درصد از بازار خودروهای سواری کشور را کسب کرد. تولید سمند در مدت زمان یادشده به 21 هزار و 10 دستگاه رسید. سهم سمند در بازار امسال نسبت به سال قبل دو درصد افزایش یافته است
تندر90 نیز سهمی 4.9 درصدی از بازار خودروهای سواری کشور در دو ماهه‌ی نخست امسال داشت. تولید تندر در دو ماه نخست امسال به 9 هزار و 432 دستگاه رسید.))

به نظر من این یه فاجعه‌ی بزرگه.کدوم یکی از این ماشین‌ها که پرفروش‌ترین‌ها شدن، حداقل استانداردهای جهانی رو دارن؟(مخصوصا پراید) تا کی صنعت خودروسازی ما باید تو این سطح بمونه؟ چرا دولت اینقدر از سایپا و ایران‌خودرو حمایت می‌کنه؟

به نظرتون کشور ما توانایی ساختن یه خودرو دارای حداقل استانداردها نیست؟ تو یه مجله ماشین خوندم که امکاناتی که ایران‌خودرو داره کم از تجهیزات بزرگترین شرکت‌های دنیا مثل بنز و بی ام دابلیو و ... نداره.از نظر علمی هم کشور ما دارای بهترین مهندسین و طراحان خودرو می‌باشد یا حداقل در یک بازه‌ی زمانی چند ساله میتونه بدست بیاره.پس دلیل اینکه صنعت خودروی ما تو این سطحه چیه؟ شک نکنین ایرانی که تونسته به خیلی از تکنولوژی‌های انحصاری دنیا دست پیدا کن،‌حتما از پس ساختن یه اتومبیل امن و استاندارد  بر میاد.البته بعضی از سؤالایی رو که بالا نوشتم آقای امیرخانی تو کتاب نفحات نفت جواب داده ولی یه سؤال بزرگتر هست که جواب دادنش کار ماهاست.ما مردم ایران.سوال اینه که با وجود این سطح بسیار پایین کیفیت ، قیمت بالا و امنیت پایین چرا مردم ما باز هم با ذوق و شوق فراوان واسه خرید این خودروها تو نوبت میرن و هیچ شکایتی هم نمیکنن؟ به نظرمن که بر میگرده به همون تفکر جهادی که تو مردم وجود نداره.

نظر شما چیه ؟

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۰ ، ۱۹:۱۱
امید رحیمی

قبل از این که نامه‌ی سوم رو واستون بنویسم یه نکته هست که گفتنش خالی از لطف نیست.تفسیری که برای این نامه‌ها تو وبلاگ قرار میدم فقط یه خلاصه‌ از تفسیر نوشته شده توسط آیت‌الله مکارم شیرازی تو کتاب پیام امام امیرالمؤمنین(ع) است؛ خودتون هم خوب می‌دونید که آوردن کل تفسیر تو وبلاگ ممکن نیست پس فقط مهم‌ترین نکات رو میگم.بطور مثال همین نامه‌ی سوم تو کتاب پیام امام(ع) 18 صفحه تفسیر و توضیح داره که اگه مایل بودین می‌تونین به کتاب مراجعه کنین.بهتون توصیه می‌کنم حتما این نامه رو بخونین.

ومن کتاب له علیه السلام 

 لشریح بن الحارث قاضیه 

 روی أن شریح بن الحارث قاضی أمیرالمؤمنین علیه السلام اشتری علی عهده داراً بثمانین دیناراً، فبلغه ذلک، فاستدعی شریحاً، وقال له: 

 بلغنی أنک ابتعت داراً بثمانین دیناراً، وکتبت لها کتاباً، وأشهدت فیه شهوداً. 

 فقال له شریح: قد کان ذلک یا أمیرالمؤمنین. قال: فنظر إلیه نظر مغضب ثم قال له: 

 یا شریح، أما إنه سیأتیک من لا ینظر فی کتابک، ولا یسألک عن بینتک، حتی یخرجک منها شاخصاً، ویسلمک إلی قبرک خالصاً. فانظر یا شریح لا تکون ابتعت هذه الدار من غیر مالک، أو نقدت الثمن من غیر حلالک! فإذا أنت قد خسرت دار الدنیا ودار الآخرة! أما إنک لو کنت أتیتنی عند شرائک ما اشتریت لکتبت لک کتاباً علی هذه النسخة، فلم ترغب فی شراء هذه الدار بدرهم فما فوق. والنسخة هذه: هذا ما اشتری عبد ذلیل، من میت قد أزعج للرحیل، اشتری منه داراً من د ار الغرور، من جانب الفانین، وخطة الهالکین، وتجمع هذه الدار حدود أربعة: الحد الأول ینتهی إلی دواعی الآفات، والحد الثانی ینتهی إلی دواعی المصیبات، والحد الثالث ینتهی إلی الهوی المردی، والحد الرابع ینتهی إلی الشیطان المغوی، وفیه یشرع باب هذه الدار. اشتری هذا المغتر بالأمل، من هذا المزعج بالأجل، هذه الدار بالخروج من عز القناعة، والدخول فی ذل الطلب والضراعة، فما أدرک هذا المشتری فیما اشتری منه من درک، فعلی مبلبل أجسام الملوک، وسالب نفوس الجبابرة، ومزیل ملک الفراعنة، مثل کسری وقیصر، وتبع وحمیر، ومن جمع المال علی المال فأکثر، ومن بنی وشید، وزخرف ونجد، وادخر واعتقد، ونظر بزعمه للولد، إشخاصهم جمیعاً إلی موقف العرض والحساب، وموضع الثواب والعقاب: إذا وقع الأمر بفصل القضاء (وخسر هنالک المبطلون) شهد علی ذلک العقل إذا خرج من أسر الهوی، وسلم من علائق الدنیا.

ترجمه

(ای شریح) به من خبر رسیده که خانه‌ای به قیمت هشتاد دینار خریده‌ای و برای آن قباله و سندی نوشته‌ای و بر آن گواهانی گرفته‌ای!«شریح عرض کرد»: آری چنین بوده است ای امیر مؤمنان.راوی این روایت را می‌گوید: امام(ع) نگاهی خشم آلود به او کرد و سپس چنین فرمود:ای شریح بدان به زودی کسی به سراغت می‌آید که نه به قباله‌ات نگاه می‌کند و نه از شهودت می‌پرسد، تا تو را از آن خانه آشکارا خارج سازد و تنها به قبرت تحویل دهد.حال ای شریح! نگاه کن، ‌نکند این خانه را ازغیر مال خود خریده باشی یا بهای آن را از غیر مال حلال پرداخته باشی که هم دنیا را از دست داده‌ای و هم آخرت را، بدان اگر هنگام خریدن این خانه نزد من آمده بودی سندی را بدین گونه برای تو می‌نوشتم که دیگر در خریدن این خانه حتی به بهای یک درهم یا بیشتر رغبت نکنی.

نسخه‌ی قباله این است:

این ملکی است که بنده‌ای ذلیل از کسی به اجبار در آستانه‌ی کوچ کردن(از این دنیا) است، خریداری کرده خانه‌ای از خانه های سرای فریب و غرور، در محله‌ی فانی‌شوندگان، و در کوی هالکان،‌حدود چهارگانه این خانه چنین است:

حد اول به «اسباب آفات و بلاها» می‌خورد و حد دوم به «عوامل  مصایب» و حد سوم به «هوی و هوس‌های مهلک» و حد چهارم به «شیطان گمراه کننده» منتهی می‌شود و درب خانه از همین جا باز می‌گردد! این خانه را فریب‌خورده‌ی آرزوها از کسی که در سرآمد معین(و کوتاهی) از این جهان بیرون رانده می‌شود، به مبلغ خروج از عزت قناعت، و دخول در ذلت حرص و دنیا پرستی و خواری، خریداری نموده است؛ هر گونه عیب و نقص و کشف خلافی در این معامله واقع شود و خسارتی به مشتری برسد بر عهده‌ی بیماری بخش اجسام پادشاهان و گیرنده‌ی جان جباران و زایل‌کننده‌ی سلطنت فراعنه همچون کسری، قیصر،‌تبع و حمیر است.همچنین آنها که اموالی را گردآوری کردند و بر آن افزودند و بنا کردند و محکم ساختند، آراستند و زینت نمودند، اندوختند و نگهداری کردند و به گمان خود برای فرزندان باقی گذاردند، اینها همان کسانی هستند که همگی به پای حساب و محل ثواب و عقاب رانده می‌شوند؛ در آن هنگام که فرمان داوری الهی صادر می‌شود و بیهوده کاران در آنجا زیان می‌بینند، و شاهد این سند عقل است آنگاه که از تاثیر هوا و هوس خارج شود و از علایق دنیا به سلامت بگذرد.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۰ ، ۱۲:۴۱
امید رحیمی

سلام دوستان

امروز می‌خوام واستون از جهاد بگم.از وسعتش، از اهمیتش، از عظمتش.واژه‌ای یا بهتره بگم مفهومی که توی کشور ما تقریباً از بعد جنگ هشت ساله با عراق فراموش شده.نمی‌خوام واستون بگم جهاد اسم مصدر از ریشه‌ی جهده و فلسفش چیه.نمی‌خوام تفسیر آیه‌ «والذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سُبُلنا» یا «ان الذین آمنوا و الذین هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله ...» رو بگم یا بگم پیامبر(ص) و دوازده تا امام(ع) درباره‌ی جهاد چقدر حدیث گفتن و چقدر روش تأکید کردن.گفتن این چیزا کار من نیست.من فقط می‌تونم حرف دلمو بزنم.می‌تونم به زبون خودم مفهوم جهادو بگم.اون چیزی که تا حالا خودم از جهاد فهمیدم رو بگم.حالا کم یا زیاد ...

خوب از اینجا شروع می‌کنم.اولین چیزیکه با شنیدن کلمه‌ی جهاد تو ذهنتون میاد چیه؟ یا بهتره بگم اولین کسی که تو ذهنتون میادکیه؟ بذارین جوابشو خودم بگم.اول از همه اگر از خودم بپرسین میگم جهاد اقتصادی و حاج عبدالله والی.یه معلم تاریخ یا معارف یا یه روحانی میگه پیامبر(ص) مجاهدتاش، امام علی(ع) و یتیمای کوفه، امام حسین(ع) و کربلا.اگه از یه بازاری یا یه دکتر یا مهندس بپرسی میگه هشت سال جنگ و شهدا و فهمیده و همت و باکری و ... اگه از یه دانشجو بپرسی میگه بسیجی(البته از نوع واقعیش) و اردوی جهادی.حتی اگه از یه آمریکایی یا اسراىٔیلی بپرسی میگه جوونای فلسطینی و حزب‌الله.پس ازهرکسی که بپرسیم یه اسوه یا نمونه‌ی جهاد دم دست داره.پس مشکل ندیدن و نشناختن مجاهد نیست.

مشکل از نشناختن خود جهاده و از ندونستن اهمیتش.حتی اون کسایی هم که تا حالا قصد داشتن قرآنو تحریف کنن(که نتونستن) تو تحریفشون فقط آیه‌های مربوط به جهادو حذف کرده بودن.این یعنی اهمیت جهاد واسه مسلمونا.مشکل اینه که ما هنوز درک نکردیم جهاد از جنس فرهنگه.باید جزىٔی از فرهنگمون باشه.باید مثل یه روح تو تن اجتماع باشه، توی تموم فعالیت‌ها، توی تموم مناسبات.تو اقتصاد، تو سیاست، تو ورزش، تو علم و دانشگاه و ... و حتی تو ازدواج و خانواده.

اگه صنعتمون جهادی بود الان این همه بیکار نداشتیم.اگه ورزشمون جهادی بود تا حالا تیم فوتبالمون اینقدر تو جام جهانی درجا نزده بود.اگه حتی ازدواجا و زندگی‌های مشترک یکم چاشنی جهاد داشتن الان آمار طلاق این رقم فعلی که هست، نبود.حتی اگه حجاب تو کشورمون جهادی بود این وضع کنونی پیش نمیومد.البته جهاد توحجاب نه به صورتی که نیروی انتظامی داره تو این طرح‌های جهاد فصلی حجاب و امنیت اجتماعی انجام می‌ده.این نوع جهاد نیروی انتظامی واسه جاهای دیگست که گفتن جاش کار من نیست.

خلاصه‌ی کلامم اینکه تا وقتی ما جوونای این مملکت تفکر جهادی نداشته باشیم و جهادی کار نکنیم، نمی‌تونیم انتظار پیشرفت داشته باشیم.فقط با روحیه‌ی جهادیه که میشه ره صد‌ساله رو یک شبه طی کرد.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۰ ، ۱۱:۴۴
امید رحیمی


حضرت آیت‌الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی دیروز در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و مسئولین حوزه نمایندگی ولی فقیه در سپاه، پاسداری حقیقی از انقلاب اسلامی را حفظ حرکت پیش رونده، پرشتاب، پرنشاط و انقلابی نظام اسلامی به سمت اهداف والای ترسیم شده دانستند و تأکید کردند: یکی از موارد بسیار مهم و ضروری برای ادامه حرکت تکاملی و رو به جلوی انقلاب اسلامی، پرهیز از دمیدن و مشتعل کردن فضای اختلاف، هیاهو و جنجال در جامعه است و همه دستگاه‌ها و جریان‌های سیاسی و فکری باید به حفظ وحدت، پایبندی عملی داشته باشند.

در این دیدار که در آستانه سوم شعبان سالروز میلاد بزرگ پاسدار اسلام حضرت سیدالشهدا علیه السلام و روز پاسدار برگزار شد، حضرت آیت الله خامنه ای با تبریک اعیاد شعبانیه بویژه سوم شعبان، نامگذاری سالروز میلاد حضرت امام حسین علیه السلام به عنوان روز پاسدار را ابتکاری پرمغز و جهت ده خواندند و افزودند: معنای واقعی پاسداری از اسلام با همه ابعاد آن، در دوران ده ساله امامت حضرت اباعبدالله علیه السلام تحقق پیدا کرد، بنابراین بازخوانی رفتار و حرکات آن حضرت در دوران امامت، ترسیم کننده مبانی و شاخص های واقعی پاسداری است. 

رهبر انقلاب اسلامی در تبیین دوران ده ساله امامت حضرت سیدالشهدا علیه السلام، به سرفصل های مهم حرکت ایشان از جمله انذار، تحرک تبلیغاتی، بیدار و حساس کردن خواص، ایستادگی با جان و مجاهدت در مقابل حرکت انحرافی فوق العاده خطرناک آن زمان، و عمل براساس دستورات اسلام، اشاره و خاطرنشان کردند: حرکت و ایثار امام حسین علیه السلام و ابعاد گسترده آن بویژه فجایعی که برای خاندان آن حضرت پیش آمد، موجب ماندگاری این حرکت در تاریخ و حفظ اسلام و ارزش‌ها شد.حضرت آیت‌الله خامنه‌ای یکی از ابعاد سخت حرکت حضرت سیدالشهدا علیه السلام را صبر ایشان در مقابل تردید افکنی‌های خواص و صاحب نامان آن دوران ارزیابی کردند و افزودند: سخت‌ترین صبر امام حسین علیه السلام ایستادگی در برابر سخنان به ظاهر مصلحت اندیشانه و وسوسه‌های افراد صاحب نفوذ و تأثیرگذاری بود که با توجیهات به ظاهر شرعی، امام را از گام گذاشتن در این مسیر منع می کردند اما حضرت اباعبدالله علیه السلام با صبر بر این تردید افکنی‌ها و با عزم و اراده، وارد میدان شدند و جریان اسلام را از انحرافی بزرگ نجات دادند. 
ادامه ی بیانات در ادامه مطلب ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۰ ، ۲۲:۰۰
امید رحیمی

إلیهم، بعد فتح البصرة 

 وجزاکم الله من أهل مصر عن أهل بیت نبیکم أحسن ما یجزی العاملین بطاعته، والشاکرین لنعمته، فقد سمعتم وأطعتم، ودعیتم فأجبتم.

ترجمه

خداوند به شما اهل این شهر(کوفه) از سوی اهل بیت پیامبرتان پاداش دهد، بهترین  پاداشی که فرمان‌بران خود و سپاسگزاران نعمتهایش عطا می‌کند، زیرا شما فرمان مرا شنیدید و اطاعت کردید، دعوت شدید و اجابت نمودید.

تفسیر

این نامه بخش کوتاهی ازنامه‌ی مفصل‌تری است که امام(ع) بعد از پایان جنگ جمل برای مردم کوفه نوشت و محتوای آن قدردانی از زحمات آنان نسبت به اسلام و اهل بیت پیغمبر اکرم است؛ زیرا دعوت امام(ع) را پذیرفته بودند و در جنگ  با شورشیان و طغیانگران جمل پایمردی به خرج داده بودند.

مرحوم سید رضی مطابق روش گزینشی که از آن پیروی می‌کند، بخش بسیار کوتاهی از نامه امام(ع) را آورده است در حالی که این نامه بسیار پرمحتواست که متن کامل آن به صورت زیر است:

« بسم الله الرحمن الرحیم از سوی بنده‌ی خدا امیر مومنان به قرظه بن کعب(فرماندار کوفه) و کسانی که نزد او از مسلمانان هستند.درود خدا بر شما، من خداوند یکتا را سپاس می‌گویم.

اما بعد: ما گروه پیمان‌‌شکنان بیعت و جداشوندگان از جماعت و شورشیان از امت را ملاقات کردیم، با منطق واستدلال با آنها سخن گفتیم؛ ولی نتیجه ای نگرفتیم و سرانجام خداوند ما را بر آنها پیروز کرد.طلحه و زبیر کشته شدند و این در حالی بود که قبلا با آنها اتمام حجت کردم و نصیحت و اندرز دادم و جمعی ازصالحان امت را گواه گرفتم.آنها از راهنمایان اطاعت نکردند و ناصحان را اجابت ننمودند.گروهی از شورشیان به عایشه پناه بردند و در اطراف او از بصره گروه زیادی کشته شدند.خداوند بر صورت بقیه کوبید و فرار کردند.و همان گونه که ناقه صالح از کوه به در آمد  و سرانجام مایه عذاب قوم ثمود شد، شتر عایشه نیز نسبت به اهل این شهر(بصره) بدبختی فراوان به بار آورد.علاوه بر اینکه گناه بزرگی در معصیت پروردگار و پیامبرش مرتکب شدند و مایه‌ی شکاف در صفوف مسلمین و ریختن خونهای مؤمنان، بدون هیچ دلیل و عذر و حجت آشکار گردیدند.

هنگامی که خداوند آنها را شکست داد و فرار کردند، دستور دادم فراریان را دنبال نکنند و مجروحان را به قتل نرسانند، وارد خانه‌ها نشوند و پرده‌ای را کنار نزنند مگر با اجازه‌ی قبلی من و همه‌ی مردم بصره را امان دادم.

گروهی از مردان صالح ما شربت شهادت نوشیدند.خداوند بر حسنات آنها بیفزاید و درجاتشان را بالا برد و ثواب صادقان و صابران  بر آنها عنایت فرماید.خداوند به شما اهل این شهر(کوفه) از سوی اهل بیت پیامبرتان پاداش دهد، بهترین پاداشی که به مطیعان فرمان خود و سپاسگزاران نعمتهایش عطا می‌کند، زیرا شما فرمان مرا شنیدید و اطاعت کردید،  دعوت شدید و اجابت نمودید.شما برادران بسیار خوب و یاوران بر حق بودید.درود بر شما و رحمت خدا و برکاتش. »

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۰ ، ۲۲:۱۴
امید رحیمی